اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

بسم رب شهداء و صدیقین

مرداد 90 - ایثارگران ثارالله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایثارگران ثارالله

خداوند مسئول به آفرینش ما بود و ما مسئول به رشد و تعالی این آفرینش ، برای او به عنوان خالق ، بسیار حائز اهمیت است که مخلوق او بر روی زمین چگونه از ودیعه ای که به رسم امانت به او سپرده اند حراست می کند، به چه چیزی معتقد می شود و در کدام مکتب رشد می کند از تمام وظایفی که خداوند بر دوش مخلوق خود یعنی انسان، نهاده است پرورش و بالنده کردن صفت عفاف دارای جایگاه ویژه ای می باشد.


در قرآن به شخصی عفیف گفته می شود که خود نگهدار و با مناعت باشد[1].
عفاف، طهارت درونی و نوعی حجاب باطنی است که از آنجایی که انسان ذاتاً موجودی است دارای 2 بعد الهی و مادی می بایست به او آموخت که اگر همه یکسان آمده ایم اما برای رجعت بهتر، آنانی در اولویت هستند که دارای درونی آراسته تر باشند و در صورت تلاش و برنامه ریزی صحیح نفس خویش را در مسیر انسانیت رشد دهند، اما آنانی که در مسیر حیوانیت و خواسته های نفسانی خود حرکت کنند این نشان از عدم برنامه ریزی مناسب آنان جهت تادیب نفس خویش است در واقع واژه عفت بر کنترل شهوات و جلوگیری آن در خروج از مرز اعتدال تلقی می شود دامنه عفاف دارای گستره وسیعی می باشد، که از شئونات فردی گرفته تا تعاملات اجتماعی را در بر می گیرد بنابر این جهت کاهش تحریکات نفسی که تماماً بوی دنیا و زینت های آن را می دهد باید برای نجات نفسمان کاری کنیم .فطرت، هدیه خداوند در جوهره هر فرد است و انسان ها بدون ذره ای تلاش در مسیر رغبت به آن، میل ذاتی دارند، عفاف نیز جزئی از باورهای فطرت است که بصورت نهادی بالقوه در انسان ها در نوسانی از رشد و تنزل مشهود است اما این نوسان در حیات عفاف، مستلزم تربیت و درونه کردن آن توسط عوامل بسیاری چون وراثت، تربیت و محیط می باشد.


در واقع نفس ما مدیون فطرت ما و فطرت ما ولی نعمت نفس ما است و ما به عنوان صاحبان نفس خویش باید فضائل اخلاقی را در خود بارور کنیم تا فطرت بالقوه ما از طریق تماس با فضائل اخلاقی در مسیری از بالفعل های غنی رشد کند شاید با این کار فضائل به جای رذایل در او ملکه ذهنش شود و نهایتاً خواهد آموخت که پرداخت ذکات هر چیزی عمر مفید او را مستمر خواهد کرد اما این اراده ، مشروط به همت والایی است که به فریاد ضمیر خویش برسیم.


از مؤلفه های درونه شدن فرایند عفاف، موضوع وراثت را بیان کردیم که همان انتقال خصوصیات جسمانی و حالات روانی و ویژگی های اخلاقی و رفتاری والدین بصورت غالب و اجداد بصورت نهفته در نسل های بعدی می باشد و بعضاً بصورت مثبت و منفی در افراد تاثیر می گذارد .


امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: اذا کرم اصل الرجال ،کرم مغیبه و محضره[2]
وقتی اصل و ریشه انسان خوب و شریف باشد نهان و آشکارش خوب و شریف است
و گاهاً با استناد به کلام نبی اکرم (ص) که فرمودند:
اشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه [3]

می توان به این نتیجه رسید که فضیلت مند شدن اخلاق دلیل بر پا کی ریشه خانوادگی است.


قاعدتا در راستای فرمایش حضرات معصومین(صلواه الله و سلامه علیه ) می بایست به این نکته اشاره کرد که بهترین بذرها اگر بی توجه به شرایط کاشته شوند هرگز به ثمر نخواهند رسید، بنابراین با اینکه پسر نوح نبی (ع) در کانون وحی می زیست نتوانست با تربیت خویش متصل به خانواد? روحانی اش شود اما انسانهایی هستند که با وجود خانواده های بدون تقید اعتقادی ، چنگ به حبل المتین الهی زده اند و فارغ از اصالت خویش به دریای بی کران محبت خداوند پناه برده اند .


محیط تربیتی کودک که شاخصه بعدی می باشد جایی است که او در آن رشد می کند و این محیط در شقاوت و سعادت او نیز دخیل است والدینی که محیط تربیتی فرزندان خود را به گونه ای هدفمند و دارای ساختاری اصولی مهیا می کنند و حتی در ویژگی های رفتاری و گفتاری فرزندان خود برنامه ریزی کرده و در قدم به قدم برنامه های تربیتی و فضایل اخلاقی فرزندانشان، خود را مسئول می دانند در واقع در ریشه دوانیدن مبنای فضایل، یعنی دارامند کردن فرزندان خود به پاکدامنی و عفت ، همتی در خور تقدیر انجام داده اند.
بسیاری از آسیب های اجتماعی و آلودگی های اخلاقی و در واقع بی عفتی جوانان از محیط خانواده آغاز و معلول تربیت های نادرست و یا عدم نظارت والدین بر فرزندان است.


وقتی خوب می نگریم و در تورق ثانیه های عمر خود به محاسبه می نشینیم،می بینیم حاصل تمام عمر از مکث بر روی لحظه های خودسازی ما شکل می گیرد پس بیائید با همت خویش و با درونی پاک فضائل درون خویش را به صحنه جامعه بکشانیم که براستی تمام آن چیزی جز مراقبت از نفس نیست.


[ جمعه 90/5/21 ] [ 3:11 عصر ] [ امیر زینلی ]

مدیریت امور بین الملل-مرکز امور زنان و خانواده

شکل گیری پوشش در میان اقوام مختلف دارای خاستگاه مشترک بوده،اما در گذر زمان تحت تأثیر عوامل گوناگون هریک از اقوام نوعی خاص از پوشش را برگزیده اند.


پوشش، فرای آنکه به عنوان یک نیاز بنیادین مادی برای بشر به حساب می آید، عاملی برای نمایش اعتقاد و شخصیت افراد تلقی می شود و نوعی پرچم وجودی انسان است.
تاریخ 2500 سال ایران را که ورق بزنیم در هیچ کجای آن ایرانی بدون پوشش دیده نشده است. مگر آنجا که دستان بیگانگان خواسته این ملت را از تمدن و فرهنگش جدا کند. نیم نگاهی به دوره های متمادی زندگی ایرانیان، نشانگر آن است که حفظ حریم فردی و بین فردی از اهمیت زیادی برخوردار بوده است و این امر خصوصاً در پوشاک آنان خودنمایی می کند، ساختار پوشاک زنان در ایران نشانگر عمق نگاه باستانی فرهنگ ایرانی در خصوص پوشش زنان، حریم بین فردی و تأثیر آن در رشد فرد و جامعه است.


نکته قابل توجه آن است که گرچه حیات آدمیان از همان آغاز با پوشش پیوند خورده است. به دلیل وجود نوعی احساس حیای طبیعی در جنس ماده، زنان در طول تاریخ در امر پوشش تلاش و جدیت بیش تر از خود نشان داده اند. ( لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 129 )


پوشاک با مدنیت و تمدن بشری همواره ارتباط مستقیم داشته و هرچه تمدن انسان جلوتر رفته، تکه های پوشش او بیشتر شده است و تنها در قرن بیستم که می بینیم تمدن با هزاران تعمد با عریانی و برهنگی همراه می شود.


طبق نظر براون وشنایدر در کتاب پوشاک اقوام مختلف یهودیان، مسیحیان، اعراب ، یونانیان، اهالی رم، آلمان، خاور نزدیک و ... حجاب را به طور کامل رعایت می کردند و اکثراً سر خویش را نیز می پوشاندند. برابر تصاویر این کتاب، کاهش تدریجی حجاب زنان از نیمه دوم قرن هجدهم در اروپا آغاز شد ولی حتی تا اواخر قرن نوزدهم، اروپاییان همچنان لباس بلند می پوشیدند و سر را نیز می پوشاندند و همین متداول بودن حجاب در میان ملل مختلف، نشان دهنده تمایل فطری انسان خصوصاً زنان به حجاب دانسته شده است. ( پوشاک اقوام مختلف ، ترجمه یوسف کیوان شکوهی )


از نظر تاریخی، شکل نوین پوشش تحت عنوان بی حجابی از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمی- صنعتی به ویژه پس از جنگ جهانی دوم (1944 م ) با وقوع نهضت به اصطلاح آزادی زنان ! کنار گذاشتن حجاب مورد تشویق و تکریم قرار گرفت. به گفته ویل دورانت فیلسوف تمدن نگار غرب، کارخانه داران بزرگ برای استفاده از نیروی کار ارزان قیمت زنان و حضور آنان در محیط کار، تبلیغات وسیعی را آغاز کردند و موجی جدید به وجود آوردند که نهضت زنان برای آزادی نامیده شد و درباره ضرورت آن تبلیغات وسیعی در مطبوعات انجام گرفت. ( لذات فلسفه، ص151 )


در طول تاریخ زنان مسلمان مبارزات و مقاومتهای زیادی را جهت حفظ عفاف و پوشش کرده اند و می کنند. مانند زنان الجزایر در مقابل حکومت فرانسه و زنان ترکیه، تونس و نیز زنان ایران در زمان پادشاهی رضاشاه که به مقاومت خود ادامه دادند.


فرانتس فانون در خصوص مقاومت زنان الجزایر می گوید: هر چادری که دور انداخته می شود.، افق جدیدی روی استعمارگران می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ورشدن اشغالگران ده برابر می شود.


حکومتهای استعماری تمدن بزرگ اندلس که مرکز کسب دانش و سرچشمه نهضت عظیم علمی و فکری رنسانس بود را با حربه بی حجاب کردن زنان به سقوط کشاندند، به گفته گوستاو لوبون، انحطاط اندلس پس از اخراج و قتل عام مسلمانان و به فساد کشیدن جوانان به اندازه ای سریع و شدید بود که به جرأت می توان گفت تاریخ نظیر چنین سقوطی را ندیده است.


دامنه این اقدامات کم کم کشورهای اسلامی را فرا گرفت. نخستین کشور اسلامی که به صورت رسمی و پلیسی علیه حجاب بانوان روی آورد، افغانستان بود. ترکیه در سال 1313 و رضاخان در ایران در 17 دی ماه 1314( مطابق 1935 م ) کشف حجاب را اجرا کردند. در یک اقدام خشن از سوی نیروی انتظامی در سراسر کشور حجاب زنان از سر آنان به زور برداشته شد و حضور زنان و دختران با حجاب در مدارس و ادارات ممنوع شد و امروزه نیز شاهد این حرکت ضد حقوقی بشر در کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه و ... که اقلیت های مسلمان را تحت فشار قرار می دهند و هزاران تن از زنان از ادامه تحصیل و داشتن شغل محروم شدند. وقتی در کشورهایی که الویت مسلمانها هستند مانند ترکیه، تونس و ... اقدام به قانونی کردن ضد حجاب می کنند که زنان مسلمان با استقامت و اعتراض دست از حجاب برنداشتند.


تاریخچه پوشش در ایران قبل از ورود اسلام


جهان بینی و انسان شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد. تجلیات پوشش در میان زنان ایران چنان چشم گیر است که برخی از اندیشمندان و تمدن نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده اند. ( ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج2، ص 78- برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، ص 135 )


یافته های پژوهشی نشان می دهد که زنان ایران از زمان مادها حجاب کاملی شامل پیراهن بلند چین دار، شلوار تا مچ پا و شنلی بلند روی لباسها داشته اند.


زنان با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می کردند و هم پای مردان به کار می پرداختند و این امور با حجاب کامل همراه بوده است.


جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران به گونه بوده است که هنگامی که خشایار شاه به ملکه وئسی دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران زیبایی او را بنگرند، وی امتناع کرد و برای این سرپیچی به حکم داوران، عنوان ملکه ایران را از دست داد.


طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان دوره ماد از لحاظ شکل با کمی تفاوت با پوشاک مردان یکسان است و زن و مرد به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. ( ضیاء پور، پوشاک باستانی ایرانیان، ص 54-51 )


زنان پارسی نیز از چادر استفاده می کردند و آن را بر روی تن خود می انداختند، به طوری که تمام لباسهای زیر را می پوشاند. نقوش روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و مربوط به دوره هخامنشی است، زنانی را نشان می دهد که پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.


در دوره اشکانیان نیز زنان پوشش کاملی داشتند و روی آن چادر به سر می کردند. چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی و سفید بوده است. این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می پوشانده است. ( همان منبع ص 197 )


از این دوره، نقش برجسته ای از پالیر در موزه لوور هست و زنی را نشان می دهد که چادر به سر دارد.


چادر در دوره ساسانیان هم استفاده می شده است. ( همان ص 114 ) و زنان ساسانی چادرگشاد و پر چینی به سر می کردند که تا ساق پا می رسیده است. حتی لباس هنرپیشگان زن مانند لباسهای بلند سایر بانوان، تا پشت پا کشیده شده است. ( علی سامی، تمدن ساسانی، ج1، ص 186 )


در دوره سلوکیان یونانی تبار نیز در نقش برجسته ای در نمروداغ آسیای صغیر، آنیتوکوس را در کنار همسرش که ملبس به پوشش و گونه ای سر انداز است، می توان مشاهده کرد. در دیوارنگاره های دور شهر تدمر و الحضرا در سوریه زنان چادر به سر دارند.

 

حجاب در ادیان الهی پیش از اسلام

 


شریعت حضرت ابراهیم(ع):


در آئین مقدس حضرت ابراهیم(ع) مسئله پوشش زنان، حائز اهمیت بوده است. در کتاب تورات چنین می خوانیم: « رفقه چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ خادم گفت: اقای من است. پس برقعه خود را گرفته، خود را پوشانید. » ( صفر پیدایش، باب 24، آیه 64 و 65 )


از این بیان روشن می شود که پوشش زن در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم(ع) وجود داشته است، زیرا رفقه در مقابل اسحاق که به او نامحرم بود، از شتر پیاده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نیفتد.


آئین یهود


در اصول اخلاقی « تلمود » که یکی از کتابهای مهم دینی و در حقیقت فقه مدون و آئین نامه یهودیان است، آمده : « اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانچه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و ... در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه، او را طلاق دهد.» ( ویل دورانت ، تاریخ تمدن، ج 4 ، ص 461 )

آئین مسیحیت


در کتاب انجیل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتیان تصریح می کند: « در دل خود انصاف دهید آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند. » ( باب 11 آیه 14 )
پس در جایی که برای دعا باید سر زن پوشیده باشد، به هنگام روبرو شدن با نامحرم پوشش سر لازم تر خواهد بود. در رساله پولس به تیموتائوس آمده است: « و همچنین زنان خود را بیارایند به لباس حیا و پرهیز، نه به زلف و طلا و مروارید و رخت گرانبها، بلکه چنانکه زنان را می شاید که دعوای دینداری می کنند به اعمال صالحه. » ( باب 2، آیه 11-9 )


در تمام ادیان الهی متناسب با مقتضیات زمان حفظ حجاب و پوشش را برای زنان در نظر گرفته اند. زنان ایران نیز همواره با آداب و رسوم فرهنگی خود با پوشش کامل زندگی کرده اند و حفظ حجاب جزیی از فرهنگ آنان به شمار می آید. حجاب برای زن شرایطی را فراهم می آورد تا بتواند استعدادهای درونی و توانایی های خود را پرورش داده و به ظهور برساند و نقش مهم و ارزنده ای در پیشبرد آرمانهای جامعه ایفا نماید. چادر نیز مصداق بارز حجاب است. مقام معظم رهبری در بیانات گهربار خود با اشاره به ایرانی بودن چادر می فرمایند: « زنان ما می خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند و چادر لباس ملی ماست و چادر پیش از آنکه یک حجاب اسلامی باشد، یک حجاب ایرانی است. مال مردم ما و لباس ملی ماست. » ( بیانات رهبر در دیدار پرستاران، 20/7/73 )


بر خلاف گفته عده ای که حجاب را فقط امری شخصی تلقی می کنند، حجاب مسئله ای اجتماعی است که مستقیماً در روابط جامعه مؤثر است. وضع ظاهری افراد در دید و روح ناظرین اثر می گذارد. این وضع ظاهر برای اهل تخلاق و دین، بالاترین ضررهای معنوی را دارد. پس رعایت نکردن پوشش، در حقیقت تجاوز به حقوق و آزادی معنوی و روحی دیگران است. در مورد دلایل پوشش می توان چند مورد را ذکر کرد:


  ×استحکام پیوند خانوادگی : هرچه سبب تحکیم پیوند خانوادگی و صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است. اختصاص یافتن امور جنسی به محیط خانواده و در چارچوب ازدواج، پیوند زناشویی را محکم می کند و درمقابل، فراهم بودن شرایط برای بهره گیری و لذت در بیرون از خانه موجب دلسردی مرد به همسرش خواهد شد.


  ×   پیشگیری از خشونت علیه زنان : زن مظهر جمال و مردشیفته جمال زن است، تفاوت در حد پوشش به سبب همین تفاوت طبیعی زن و مرد است. پوشش زنان، زمینه تحریکات جنسی را کاهش می دهد و موجب می شود که کسی مزاحم زنان نشود. بدین ترتیب، پاکی و شخصیت زنان از طمع و آزار بیماردلان حفظ می شود و از خشونت علیه زنان، تجاوزات و ... پیشگیری می شود.


  ×   امنیت و آرامش روحی و روانی : غریزه جنسی، بسیار نیرومند است و هرچه بیشتر اطاعت شود، سرکش تر می شود. اسلام به قدرت این غریزه توجه دارد و برای تعدیل و رام کردن آن، تدابیری را اندیشیده است. حجاب، آزادی زنان را سلب نمی کند بلکه آزادی را از مردان بیماردلی که قصد لذت جویی هوسرانی دارند، سلب می کند. حجاب به زن احساس امنیت و آرامش می بخشد، زیرا مانع از دست دادن شخصیت و شأن او می شود، به همین علت حجاب را مصونیت می دانیم؛ زیرا حجاب از حریم شخصی که با هیچ چیز نمی توان آن را معامله کرد، صیانت می کند.


  ×   حفظ کرامت انسانی زن : دین برای حضور انسانی زن و فعالیت او در اجتماع اهمیت خاصی قائل شده است، اسلام با اصل بیرون رفتن زن از خانه و فعالیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زن مخالف نیست، حتی بر مواردی همچون علم آموزی سفارش می کند. اما همه این امور باید در چارچوب دستورات و معیارهای اسلامی باشد، آنچه مانع تحرک جامعه می شود، پوشش زنان نیست بلکه مانع حقیقی پوشش نامناسب است. اختلاط، بد حجابی و بی حجابی موجب بهم خوردن اخلاق و نظم اجتماعی می شود. حجاب روش عاقلانه ای برای جلوگیری از این اختلال و فرسایش نیروی کار جامعه است.


[ جمعه 90/5/21 ] [ 3:9 عصر ] [ امیر زینلی ]

  "این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می‏کند"

   امام خمینی (ره)

 

" خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته‏اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می‏کنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده‏اند."

(رییس جمهور شهید محمد علی رجایی)

 

"و تو ای خواهر دینی‏ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است."

 (شهید عبدالله محمودی)

 

"خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان میکشید." " حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند."

 (سردار شهید رحیم آنجفی)

 

"حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست "

(شهید محمد کریم غفرانی)

 

"خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش."

 (شهید حمید رضا نظام)

 

"از تمامی خواهرانم می‏خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند."

 (شهید سید محمد تقی میرغفوریان )

 

"یک دختر نجیب باید باحجاب باشد."

(شهید صادق مهدی پور)

 

"خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند."

(شهید بهرام یادگاری)

 

" تو ای خواهرم... حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است."

(شهیدابوالفضل سنگ راشان)

 

"به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می‏دهم که، حجاب را حجاب‏را، حجاب را، رعایت کنید."

 (شهید حمید رستمی)

 

 "خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی‏اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد."

(شهید علی اصغر پور فرح آبادی)

 

"شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی‏معنویت و صفا می‏کشاند."

(شهید علی رضائیان)

 

"از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که‏حجاب خون‏بهای شهیدان است"

 (شهید علی روحی نجفی)

 

"مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم."

(شهید غلامرضا عسگری)

 

"ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‏ترسد تاسرخی خون من."

(شهید محمد حسن جعفرزاده)

 

"خواهرم: زینب‏گونه حجابت را که کوبنده‏تر از خون من است‏حفظ کن."

 (شهید محمد علی فرزانه)

 

 منبع: دفترتحقیق و پژوهش بنیاد شهیدانقلاب اسلامی


[ جمعه 90/5/21 ] [ 3:4 عصر ] [ امیر زینلی ]

« فلسفه ماه رمضان »

 

درباره ماه رمضان

رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏ باشد و نبایست‏ به تنهائى ذکر کرد.  مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏ دهیم.
 

    رمضان از اسماء الله است

هشام بن سالم نقل روایت مى‏ نماید و مى‏ گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.

فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیى‏ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل.

امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏ رود و نمى‏ آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏ رود و مى‏ آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏ باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت‏شده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان‏» شما به راستى نمى‏ دانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است)  

    واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى براستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏ باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.

و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى‏ گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.

در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمى‏ کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏ دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مى‏ گیرد و مى‏ گوید:

آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید .

 


اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.

فلسفه و حکمت روزه

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاکسازى آن از انواع غذاها که موجب انواع بیمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد.
 

    مرکز بیماریها معده است

پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمئة راس کل دواء»

معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است.
 

    پیامبر(ص) سه باب از علوم بروى ما گشود

پیامبر عظیم الشان اسلام در یک بیانیه کوتاه، اثرات و فوائد سه چیز را به این شرح بیان مى‏ فرماید:

«اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا»

اول، جنگ و جهاد کنید تا مستغنى شوید، که غنائم جنگى باعث استغنا مى‏ باشد، دوم، روزه بگیرید تا صحت و سلامتى خویش را تضمین کنید، سوم، سفر کنید تا مالدار شوید، زیرا مسافرت و حمل کالاى تجارتى از شهرى به شهر دیگر یا از کشورى به کشور دیگر باعث رفع نیازمندى‏هاى جامعه و عمران کشورها مى‏ گردد.

در این سه جمله پیامبر(صلى الله علیه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (که خود باعث تمکن و امکانات مالى مى‏ شود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مى‏ گشاید.

   امام على(ع) در فلسفه روزه چه مى‏ فرماید؟

ما اگر پویاى فلسفه روزه و حکمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشترى پیدا کنیم و به اشکال تراشیهاى منتقدین پاسخ اقناع کننده بدهیم به سخنان حکیمانه و درربار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى‏ دهیم در قسمتى از این خطبه امام مى‏ فرماید:

«و مجاهدة الصیام فى الایام المفروضات، تسکینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا» امیرمؤمنان علیه السلام به دنباله

مطالب ارزشمندى مى‏ فرماید: از خدا بترسید و از کیفر تباهکارى در دنیا، و از زیان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى‏ فرماید، به وسیله نمازها و زکاتها، ( و سپس فوائد و پاره‏اى از علل و فلسفه روزه را بیان مى‏ فرماید) و کوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانى) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بیرون کردن کبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهاى نیکو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین براى اظهار کوچکى و «ذلت ‏به پیشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسیدن شکمها به پشتها براى خضوع و ناچیز دانستن خویش که روزه و نماز و زکات فلسفه‏اش سازندگى و تزکیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائى است که مى‏ تواند آدمى را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماریهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمى دهد، مخصوصا روزه است که از امتیازات بخصوص برخوردار است، که پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است.

که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درجائى دیگر مى‏ فرماید:

«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏»
 

روزه براى آزمایش اخلاص مردم است

خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است، که روزه در اخلاص عمل بسیار مؤثر است، یعنى کسى که روزه مى‏ گیرد و تمامى روز را با همه امکان بخوردنیها و آشامیدنى‏هایى که در اختیار دارد، در عین حال امساک مى‏ نماید، جز اخلاص به پیشگاه حضرت حق مفهومى دیگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مى‏ فرماید:

«و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب‏» و یکى از دلائل وجوب روزه این است که روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى‏ آید.
 

خدایا از گرسنگى بتو پناه مى‏ آوریم

فوائد کم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است که آدمى تاب گرسنگى زیاد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است که انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زیاد قرار دهد، بلکه در بعضى روایات رسیده است: «اللهم اعوذ بک من الجوع‏» خدایا از گرسنگى به تو پناه مى‏ برم، ولى در عین حال باید متوجه بود، که مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسیارى در بردارد، و بر عکس پورخورى و سیر بیمارى زیادى به همراه مى‏ آورد.

از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا کمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بکشد، به تجربه ثابت‏شده است. افرادى که کم مى‏ خورند، از کسانى که همیشه سیر مى‏ خورند سالم‏تر مى‏ باشند، و تن درست‏ترند.
 

ابعادى در فلسفه روزه از بیان امام صادق(ع)

هشام بن حکم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مى‏ پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى‏ فرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و القیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنى کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالى ان یسوى بین خلقه، و ان یذیق الغنى مس الجوع و الالم لیرق على الضعیف و یرحم الجائع‏»

حضرت صادق(علیه السلام): براستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است که ثروتمندانى که هرگز درد گرسنگى را احساس نکرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنى و آشامیدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» که تا بین بندگانش از فقیر و غنى، برابرى به وجود آورد، و اینکه سرمایه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان و محرومان مى‏ اندیشد اسلام است. )
 

خصال هفتگانه مخصوص روزه‏ داران

در حدیثى طویل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) چنین نقل مى‏ فرماید که پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالى له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد کفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت‏یا محمد» .

هیچ مؤمنى نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خداى تبارک و تعالى فت‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند:

1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمت‏خداى عزوجل نزدیک مى‏ شود، 3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏ پوشاند، 4- خداوند لحظات جان کندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراکیهاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بیزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودى بود) که عرض کرد راست گفتى اى محمد.

فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)

امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏ فرماید:

«انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا على فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعا ذلیلا مستکینا ماجورا و محتسبا عارفا،صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساک عن الشهوات و یکون ذلک واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما کلفهم و دلیلا لهم فى الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلک على اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فى اموالهم‏»

وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى‏ پرسند، مى‏ فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال کنند بر سختیهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (که پیامبر صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه مى‏ فرمود: و اذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگى و تشنگى روزه داریتان گرسنگیها و تشنگیهاى روز قیامت را، که این یادآورى انسان را به فکر تدارک قیامت مى‏ اندازد که تا سعى کند، جد و جهد بیشترى در کسب رضاى خداوند و کمک به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امکانات مادى و غیر مادى خویش بهره‏مند سازد(.

(آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف مى‏ فرماید) و هر آینه روزه‏دار باید (به پیشگاه خداوند) بنده‏اى خاشع و ذلیل و داراى استکانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند که اعمال و زحماتش) به حساب مى‏ آید، (و نادیده گرفته نمى‏ شود) و در همه حال به آنچه که انجام مى‏ دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه که از گرسنگى و تشنگى به او مى‏ رسد صبر کند، و در آن هنگام با امساک از شهوات (و پیروى نکردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مى‏ شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داریش را به او مرحمت‏خواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (که براى صائم ذکر شد) واعظ خوبى براى روزه‏داران در دنیا خواهد شد، (که اثرات وضعى این اوصاف کاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب است‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه که مکلف به آنند و اهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را که تا رحمت آورند بر فقراء و مساکین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنى اینطور نباشد که خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند.
 

شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى‏» مى‏ گوید:
و حسبک داء ان تبیت‏ببطنة و حولک اکباد تحن الى القد!

یعنى: این درد براى تو بس است که شب با شکم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد که قدح پوستى را آرزو کنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنکه طعام داشته باشند.
 

بحثى دیگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع)

امام رضا (علیه السلام) در یک پرسش دیگر از فلسفه روزه چنین مى‏ فرماید: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش لیکون العبد ذلیلا مستکینا ماجورا محتسبا صابرا فیکون ذلک دلیلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذلیل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فیه من الانکسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دلیلا على الآجل لیعلم مبلغ ذلک من اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا و الآخرة‏» علاوه بر این که در روزه انکسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنیا و عقبى. بلى این است قسمتى از فلسفه روزه از بیان حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثناء.

بلى روزه از افضل طاعات است، زیرا که روزه مشتمل بر انکسار شهوات بهیمیه است که شریعت آسمانى و احکام الهى نیامده مگر براى تعدیل شهوات و توقیف و مهار آنها که در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزکیه و طهارت نفس و تصفیه آن از اخلاقیات رذیله، زیرا مقصود از صوم مجرد امساک از اکل و شرب و مباشرت با نسوان نیست، بلکه غرض نهائى آن کف نفس و نگهدارى آن از شهوترانى‏هاى حیوانى است، چنان که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:

الصوم جنة فاذا صام احدکم فلا یرفث و لا یجهل و ان امرء جادله او شاتمه فلیقل انى صائم: که روزه سپرى است از براى شخص، زیرا یکى از شما اگر روزه گرفت‏سخن زشت نگوید، و کارهاى بیهوده نکند، و اگر کسى با وى مجادله کند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم.

مراد از این حدیث‏ شریف نبوى (صلى الله علیه و آله) این است:

که روزه وقایه‏اى است که نگه مى‏ دارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، که به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شیطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مى‏ جوید، پس نفس را کنترل مى‏ نماید از شهوات نابجا، و شیطان را از خود دور مى‏ نماید.
 

مجراى نفوذ شیطان را با روزه ضیق نمائید

بر این مبنا رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمود:

«ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع‏»، که شیطان جریان مى‏ یابد و نفوذ مى‏ کند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، و الحق، که روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد که آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساک و اجتناب از یک سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غیبتها و شهوترانى‏ها و هتک حرمت‏ خلق الله و حفظ نکردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه کوچکى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتکب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟

این نوع روزه اثرى و فایده‏اى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لکن این مائیم ارزش و اهمت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزه‏هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمى‏ شود، و چه فایده‏اى است از براى روزه‏دار که فریضه‏اى اداء کند و کبیره‏اى مرتکب گردد، و با خیانت‏بر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید.
 

روزه رابطه مستقیم با اخلاص دارد

لاصه کنم و این بخش را «فلسفه روزه و حکمت مشروعیت‏» به سخن مولاى متقیان (علیه السلام) مزین نمایم که امام علیه السلام در آنجا که فلسفه پاره‏اى از احکام را تشریح مى‏ فرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏»

خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسى که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى که در فلسفه روزه بیان شده است‏شامل حالش مى‏ شود، و روزه کاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است.


[ شنبه 90/5/15 ] [ 2:2 صبح ] [ امیر زینلی ]
عشق
تلاوت قرآن همراه با تأمل

رمضان، قرآن

دوستان سعی کنند در همه اوقات - به خصوص در ماه رمضان - تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگی‌تان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم، با تأمل و تدبر اثر می‌بخشد. تلاوت عجله‌یی که همین طور انسان بخواند و برود و معانی را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه این که بی فایده باشد - بالأخره انسان همین که توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشته ارتباطی است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسی را از این طور قرآن خواندن منع کرد. لیکن تلاوت قرآنی که مطلوب و مرغوب  مأمورٌبه است، نیست. تلاوت قرآنی مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهی را بفهمد، که به نظر ما می‌شود فهمید. اگر انسان لغت عربی را بلد باشد و آن چه را هم که بلد نیست، به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دو بار، سه بار، پنج بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنی نسبت به مضمون آیه پیدا می‌کند که با بیان دیگری حاصل نمی‌شود؛ بیشتر با تدبر حاصل می‌شود؛ این را تجربه کنید. لذا انسان بار اول وقتی مثلاً ده آیه مرتبط به هم را می‌خواند، یک احساس و یک اشتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه می‌خواند، انتباه(توجه) دیگری دارد؛ یعنی انسان انشراح ذهن پیدا می‌کند. هر چه انسان بیشتر انس و غور پیدا کند، بیشتر می‌فهمد؛ و ما به این احتیاج داریم.


[ شنبه 90/5/15 ] [ 1:59 صبح ] [ امیر زینلی ]

ماه رمضان

به تاخیر نیانداختن افطار 

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما عَجَّلُوا الفِطرَ (1) ؛

مردم، تا وقتى که زود افطار مى‏کنند، در نیکى‏اند.    

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: عَجِّلُوا الإِفطارَ و أخِّرُوا السَّحورَ .(2) ؛

 افطارى را زود بخورید و سحرى را به تأخیر اندازید.     

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: مِن فِقهِ الرَّجُلِ فی دینِهِ تَعجیلُ فِطرِهِ و تَأخیرُ سَحورِهِ(3) ؛

از دین‏ شناسى مرد(فرد)، زود افطارى خوردن و تأخیر در سحرى خوردن است.  

 

اول نماز، بعد افطار

 

تهذیب الأحکام عن زرارة و فضیل عن الإمام الباقر علیه‏السلام: «فی رَمَضانَ تُصَلّی ثُمَّ تُفطِرُ ، إلاّ أن تَکونَ مَعَ قَومٍ یَنتَظِرونَ الإِفطارَ، فَإِن کُنتَ مَعَهُم فَلا تُخالِف عَلَیهِم و أفطِر ثُمَّ صَلِّ، و إلاّ فَابدَأ بِالصَّلاةِ.»    

قُلتُ: ولِمَ ذلِکَ؟ قالَ: «لِأَنَّهُ قَد حَضَرَکَ فَرضانِ: الإِفطارُ وَالصَّلاةُ، فَابدَأ بِأَفضَلِهِما، و أفضَلُهُمَا الصَّلاةُ.»   

ثُمَّ قالَ: «تُصَلّی و أنتَ صائِمٌ فَتُکتَبُ صَلاتُکَ تِلکَ فَتُختَمُ بِالصَّومِ، أحَبُّ إلَیَّ.»(4)   

از امام باقر علیه‏السلام روایت شده است: «در (ماه) رمضان نماز مى‏خوانى و سپس افطار مى‏کنى، مگر آن که با گروهى باشى که منتظر افطارند. اگر با آنان بودى، بر خلاف آنان عمل نکن؛ افطار کن و سپس نماز بخوان، وگرنه اوّل، نماز بخوان.» گفتم: براى چه؟   

فرمود: «براى آن که دو واجب برایت پیش آمده است: افطار و نماز. اوّل به آن بپرداز که برتر است و نماز، برترینِ آن دو است.»    

سپس فرمود: «نماز مى‏خوانى، در حالى که روزه‏اى. پس، آن نمازت با روزه به پایان برده مى‏شود. این نزد من، محبوب‏تر است.»  

 

- قال الإمام الباقر علیه‏السلام: تُقَدِّمُ الصَّلاةَ عَلَى الإِفطارِ، إلاّ أن تَکونَ مَعَ قَومٍ یَبتَدِئونَ بِالإِفطارِ فَلا تُخالِف عَلَیهِم و أفطِر مَعَهُم، و إلاّ فَابدَأ بِالصَّلاةِ؛ فَإِنَّها أفضَلُ مِنَ الإِفطارِ، و تُکتَبُ صَلاتُکَ و أنتَ صائِمٌ أحَبُّ إلَیَّ. (5) ؛ نماز را بر افطار مقدّم مى‏دارى، مگر آن که با گروهى باشى که اوّل، افطار مى‏کنند. پس با آنان مخالفت نکن و با ایشان افطار کن، وگرنه اوّل، نماز بخوان؛ چرا که بهتر از افطار است و نمازت با حالت روزه نوشته مى‏شود و این نزد من، محبوب‏تر است.        

 

- قال الإمام الصادق علیه‏السلام: یُستَحَبُّ لِلصّائِمِ ـ إن قَوِیَ عَلى ذلِکَ ـ أن یُصَلِّیَ قَبلَ أن یُفطِرَ(6)؛  

براى روزه‏دار، مستحب است که اگر توان داشته باشد، پیش از افطار، نماز بخواند.    

 

 امام باقرعلیه السلام فرمود: «براى آن که دو واجب برایت پیش آمده است: افطار و نماز. اوّل به آن بپرداز که برتر است و نماز، برترینِ آن دو است.»    

سپس فرمود: «نماز مى‏خوانى، در حالى که روزه‏اى. پس، آن نمازت با روزه به پایان برده مى‏شود. این نزد من، محبوب‏تر است.»

  

- عیون أخبار الرضا علیه‏السلام عن رجاء بن أبی الضحّاک ـ فی وَصفِ صَومِ الإِمامِ الرِّضا علیه‏السلام ـ  کانَ ـ إذا أقامَ فی بَلدَةٍ عَشَرَةَ أیّامٍ ـ صائِما لا یُفطِرُ، فَإِذا جَنَّ اللَّیلُ بَدَأَ بِالصَّلاةِ قَبلَ الإِفطارِ(7)؛ عیون أخبار الرضا علیه‏السلام به نقل از رجاء بن ابى ضحّاک، در توصیف روزه امام رضا علیه‏السلام نقل می‌کند: هر گاه در شهرى دَه روز مى‏ماند، روزه بود و افطار نمى‏کرد. پس چون شب فرا مى‏رسید، اوّل پیش از افطار، نماز مى‏خواند.   

- و قَد رُوِیَ أیضا فی ذلِکَ أنَّکَ إذا کُنتَ تَتَمَکَّنُ مِنَ الصَّلاةِ و تَعقِلُها و تَأتی بِها عَلى حُدودِها قَبلَ أن تُفطِرَ، فَالأَفضَلُ أن تُصَلِّیَ قَبلَ الإِفطارِ، ...(8) ؛ روایت شده که: هر گاه مى‏توانستى نماز را آگاهانه و با همه حدود و آدابش، پیش از آن که افطار کنى، بخوانى، بهتر آن است که قبل از افطار کردن، نماز بخوانى؛ و اگر از کسانى بودى که دلت پیش افطار کردن بود و میل تو، تو را از نماز مشغول مى‏کرد، اوّل، افطار کن تا وسوسه نفْسِ ملامتگر از تو برهد، جز این که شرط است که پرداختن به افطار پیش از نماز، سبب نشود که وقت نماز بگذرد.   

 

 

صدقه دادن

 

- قال الإمام الرضا علیه‏السلام: مَن تَصَدَّقَ وَقتَ إفطارِهِ عَلى مِسکینٍ بِرَغیفٍ، غَفَرَ الله‏ُ لَهُ ذَنبَهُ، و کَتَبَ لَهُ ثَوابَ عِتقِ رَقَبَةٍ مِن وُلدِ إسماعیلَ(9) ؛ هر کس پیش از افطار کردن، گِرده‏اى نان به بینوایى صدقه دهد، خداوند، گناهش را مى‏آمرزد و براى او ثواب آزاد کردن بنده‏اى از فرزندان اسماعیل را مى‏نویسد. 

 

- قال الإمام الصادق علیه‏السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام إذا کانَ الیَومُ الَّذی یَصومُ فیهِ أمَرَ بِشاةٍ فَتُذبَحُ و تُقطَعُ أعضاءً و تُطبَخُ، فَإِذا کانَ عِندَ المَساءِ أکَبَّ عَلَى القُدورِ حَتّى یَجِدَ ریحَ المَرَقِ و هُوَ صائِمٌ، ثُمَّ یَقولُ: «هاتُوا القِصاعَ، اِغرِفوا لاِلِ فُلانٍ وَاغرِفوا لاِلِ فُلانٍ»، ثُمَّ یُؤتى بِخُبزٍ و تَمرٍ فَیَکونُ ذلِکَ عَشاءَهُ، صَلَّى الله‏ُ عَلَیهِ و عَلى آبائِهِ(10)؛ امام صادق علیه‏السلام فرمود که امام سجّاد علیه‏السلام هر روز که روزه مى‏گرفت، دستور مى‏داد که گوسفندى ذبح شود و قطعه قطعه و پخته گردد. عصر که مى‏شد، بر روى دیگ‏ها خم مى‏شد تا بوى آب‏ گوشت را در حال روزه احساس کند. سپس مى‏فرمود: «ظرف‏ها را بیاورید. براى فلان خانواده بریزید. براى فلان خانواده بریزید... .» سپس نان و خرماى خشک مى‏آوردند و غذایش همان بود. درود خدا بر او و پدرانش باد!   

 

 

قرائت سوره مبارکه قدر

 

- قال الإمام زین العابدین علیه‏السلام: «إِنَّـآ أَنزَلْنَـهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ» عِندَ فُطورِهِ و عِندَ سَحورِهِ، کانَ فیما بَینَهُما کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ الله‏ِ تَعالى(11) ؛ هر کس هنگام افطارى و سحرى خوردن، سوره «إنّا أنزلناه» بخواند، میان آن دو (وقت) همچون کسى خواهد بود که در راه خدا به خون خویش آغشته است.              

 

 

دعا کردن

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ لِلصّائِمِ عِندَ فِطرِهِ لَدَعوَةً ما تُرَدُّ(12) ؛ براى روزه‏دار، هنگام افطارش، یک دعاى مستجاب است.        

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ لِکُلِّ صائِمٍ دَعوَةً، فَإِذا هُوَ أرادَ أن یُفطِرَ فَلیَقُل عِندَ أوَّلِ لُقمَةٍ:   

یا واسِعَ المَغفِرَةِ اغفِر لی(13)؛ هر روزه‏دارى، یک دعا (ى مستجاب) دارد. پس هر گاه خواست افطار کند، هنگام اوّلین لقمه بگوید: «اى آن که آمرزشت گسترده است! مرا بیامرز!»  

   

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: لِکُلِّ عَبدٍ صائِمٍ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ عِندَ إفطارِهِ، اُعطِیَها فِی الدُّنیا أو ذُخِرَ لَهُ فِی الآخِرَةِ (14) ؛ هر بنده روزه‏دارى، هنگام افطارش، یک دعاى مستجاب دارد، که آن، یا در دنیا به او داده مى‏شود و یا براى آخرتش ذخیره مى‏شود.

روایت شده شده که : هر گاه مى‏توانستى نماز را آگاهانه و با همه حدود و آدابش، پیش از آن که افطار کنى، بخوانى، بهتر آن است که قبل از افطار کردن، نماز بخوانى؛ و اگر از کسانى بودى که دلت پیش افطار کردن بود و میل تو، تو را از نماز مشغول مى‏کرد، اوّل، افطار کن تا وسوسه نفْسِ ملامتگر از تو برهد، جز این که شرط است که پرداختن به افطار پیش از نماز، سبب نشود که وقت نماز بگذرد.

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: ثَلاثَةٌ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُم: الصّائِمُ حَتّى یُفطِرَ، وَالإِمامُ العادِلُ، و دَعوَةُ المَظلومِ(15) ؛ سه نفرند که دعایشان رد نمى‏شود: روزه‏دار، تا آن که افطار کند؛ پیشواى دادگر؛ و نفرین ستم‏دیده.   

  

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: أربَعَةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ حَتّى تُفتَحَ لَهُم أبوابُ السَّماءِ و تَصیرَ إلَى العَرشِ: ... وَالصّائِمُ حَتّى یُفطِرَ (16)؛ چهار نفرند که دعایى از آنان رد نمى‏شود، تا آن که درهاى آسمان براى آنان گشوده شود و دعایشان به عرش برسد: ... (یکی از آنان) روزه‏دار، تا آن که افطار کند.    

 

 

خواندن دعای پیش از افطار 

ماه رمضان

 

- إنَّ النَّبِیَّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کانَ إذا أفطَرَ قالَ:   

بِسمِ اللهِ، اللّهُمَّ لَکَ صُمتُ و عَلى رِزقِکَ أفطَرتُ، تَقَبَّل مِنّی إنَّکَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ (17) ؛ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، هر گاه افطار مى‏کرد، مى‏گفت:   

«به نام خدا. خدایا! براى تو روزه گرفتم و بر روزىِ تو افطار کردم. از من بپذیر! همانا تو شنواى دانایى.» 

- عمل الیوم واللیلة عن ابن عبّاس: کانَ رَسولُ الله‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله إذا أفطَرَ یَقولُ:   

اللّهُمَّ لَکَ صُمنا و عَلى رِزقِکَ أفطَرنا، فَتَقَبَّل مِنّا إنَّکَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ(18) ؛ به نقل از ابن عبّاس ـ پیامبر خدا، هر گاه افطار مى‏کرد، مى‏گفت:   

«خدایا! براى تو روزه گرفتیم و بر روزىِ تو افطار کردیم. پس از ما بپذیر! همانا تو شنواى دانایى.»    

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إذا قُرِّبَ إلى أحَدِکُم طَعامٌ و هُوَ صائِمٌ فَلیَقُل:   

بِاسمِ الله‏ِ وَالحَمدُللهِِ، اللّهُمَّ لَکَ صُمتُ و عَلى رِزقِکَ أفطَرتُ و عَلَیکَ تَوَکَّلتُ، سُبحانَکَ و بِحَمدِکَ، تَقَبَّل مِنّی إنَّکَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ(19) ؛ هر گاه نزدیک یکى از شما که روزه است، غذایى آوردند، بگوید:   

«به نام خدا، و حمد از آنِ خداست. خداوندا! براى تو روزه گرفتم و بر روزىِ تو افطار کردم و بر تو توکّل نمودم. تو منزّهى و تو را مى‏ستایم. از من بپذیر! همانا تو شنواى دانایى.»   

- عمل الیوم واللیلة عن معاذ: کانَ رَسولُ الله‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله إذا أفطَرَ قالَ:   

الحَمدُلله‏ِِ الَّذی أعانَنی فَصُمتُ، و رَزَقَنی فَأَفطَرتُ(20) ؛ پیامبر خدا، هر وقت افطار مى‏کرد، مى‏گفت: «سپاس، خدایى را که مرا یارى کرد تا روزه گرفتم و روزى‏ام داد تا افطار کردم.»   

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ لِلصّائِمِ عِندَ فِطرِهِ دَعوَةً: اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِرَحمَتِکَ الَّتی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ أن تَغفِرَ لی ذُنوبی(21) ؛ روزه‏دار را هنگام افطارش، دعایى چنین است: «پروردگارا! تو را به آن رحمتت که هر چیز را فرا گرفته است، مى‏خوانم که گناهانم را بیامرزى.»   

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:هر بنده روزه‏دارى، هنگام افطارش، یک دعاى مستجاب دارد، که آن، یا در دنیا به او داده مى‏شود و یا براى آخرتش ذخیره مى‏شود.

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: ما مِن عَبدٍ یَصومُ فَیَقولُ عِندَ إفطارِهِ: «یا عَظیمُ یا عَظیمُ؛ أنتَ إلهی لا إلهَ لی غَیرُکَ، اِغفِر لِیَ الذَّنبَ العَظیمَ؛ إنَّهُ لا یَغفِرُ الذَّنبَ العَظیمَ إلاَّ العَظیمُ» إلاّ خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ کَیَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ(22)؛ هیچ بنده‏اى نیست که روزه بگیرد و هنگام افطارش بگوید: «اى بزرگ، اى بزرگ! تو معبود منى. هیچ معبودى جز تو نیست. گناه بزرگ مرا بیامرز! همانا گناه بزرگ را جز بزرگ نمى‏آمرزد» ، مگر آن که از گناهانش بیرون مى‏آید ، همچون روزى که مادرش او را زاده است.     

 

 - قال الإمام الباقر علیه‏السلام: جاءَ قَنبَرٌ مَولى عَلِیٍّ علیه‏السلام بِفِطرِهِ إلَیهِ ... فَلَمّا أرادَ أن یَشرَبَ قالَ:   

بِاسمِ اللهِ، اللّهُمَّ لَکَ صُمنا و عَلى رِزقِکَ أفطَرنا، فَتَقَبَّل مِنّا إنَّکَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ(23) ؛ قنبر، غلام على علیه‏السلام، افطارى را نزد وى آورد... . چون خواست بیاشامد، فرمود: «به نام خدا . خداوندا! براى تو روزه گرفتیم و با روزىِ تو افطار کردیم. پس، از ما بپذیر! همانا تو شنواى دانایى.»

 

- قال الإمام الکاظم عن آبائه علیهم‏السلام: إذا أمسَیتَ صائِما فَقُل عِندَ إفطارِکَ: «اللّهُمَّ لَکَ صُمتُ و عَلى رِزقِکَ أفطَرتُ و عَلَیکَ تَوَکَّلتُ» یُکتَب لَکَ أجرُ مَن صامَ ذلِکَ الیَومَ(24) ؛ امام کاظم علیه‏السلام به نقل از پدرانش علیهم‏السلام فرمود: چون روزه بودى، هنگام افطار خویش بگو: «خداوندا! براى تو روزه گرفتم و بر روزىِ تو افطار کردم و بر تو توکّل نمودم» تا برایت پاداش کسى را بنویسند که آن روز را روزه داشته است.        

 

- قال الإمام الرضا علیه‏السلام: مَن قالَ عِندَ إفطارِهِ: «اللّهُمَّ لَکَ صُمنا بِتَوفیقِکَ و عَلى رِزقِکَ أفطَرنا بِأَمرِکَ، فَتَقَبَّلهُ مِنّا وَاغفِر لَنا إنَّکَ أنتَ الغَفورُ الرَّحیمُ» غَفَرَ الله‏ُ ما أدخَلَ عَلى صَومِهِ مِنَ النُّقصانِ بِذُنوبِهِ (25)؛ هر کس هنگام افطارش بگوید: «خداوندا! با توفیق تو، برایت روزه گرفتیم و به فرمان تو با روزى‏ات افطار کردیم. پس، آن را از ما بپذیر و ما را بیامرز! همانا تو آمرزنده مهربانى»، خداوند، کاستى‏هایى را که او با گناهانش بر روزه‏اش وارد کرده، مى‏آمرزد. 

 

 

 

افطار با خرما یا کشمش یا شیرینى یا شیر یا آب وِلَرم 

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: أفضَلُ ما یَبدَأُ بِهِ الصّائِمُ بِزَبیبٍ أو شَیءٍ حُلوٍ(26) ؛ برترین چیزى که روزه‏دار، افطارش را با آن آغاز مى‏کند، کشمش یا چیزى شیرین است.   

 

 

- قال الإمام الصادق علیه‏السلام: کانَ رَسولُ الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله أوَّلُ ما یُفطِرُ عَلَیهِ فی زَمَنِ الرُّطَبِ الرُّطَبُ، و فی زَمَنِ التَّمرِ التَّمرُ(27) ؛‌ اوّلین چیزى که پیامبر خدا روزه‏اش را با آن افطار مى‏کرد، در زمانِ رُطَب، رطب بود و در زمانِ خرما، خرما. (رُطَب، خرماى رسیده است و تَمر، خرماى خشک.) 

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: مَن أفطَرَ عَلى تَمرٍ حَلالٍ، زیدَ فی صَلاتِهِ أربَعُمِئَةِ صَلاةٍ(28) ؛ هر کس با خرماى حلال افطار کند، به پاداش نمازش به اندازه چهارصد نماز افزوده مى‏شود.      

  

- قال الإمام الباقر علیه‏السلام: کانَ رَسولُ الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله إذا صامَ فَلَم یَجِدِ الحَلواءَ أفطَرَ عَلَى الماءِ(29) ؛ پیامبر خدا، هر گاه روزه بود و حلوا (شیرینى) نمى‏یافت، با آب افطار مى‏کرد.   

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: هیچ بنده‏اى نیست که روزه بگیرد و هنگام افطارش بگوید: «اى بزرگ، اى بزرگ! تو معبود منى. هیچ معبودى جز تو نیست. گناه بزرگ مرا بیامرز! همانا گناه بزرگ را جز بزرگ نمى‏آمرزد» ، مگر آن که از گناهانش بیرون مى‏آید ، همچون روزى که مادرش او را زاده است. 

 - قال الإمام الصادق علیه‏السلام: کانَ رَسولُ الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله إذا أفطَرَ بَدَأَ بِحَلواءَ یُفطِرُ عَلَیها، فَإِن لَم یَجِد فَسُکَّرَةٍ أو تَمَراتٍ، فَإِذا أعوَزَ ذلِکَ کُلُّهُ فَماءٍ فاتِرٍ، و کانَ یَقولُ: یُنَقِّی المَعِدَةَ وَالکَبِدَ، ...(30) ؛ پیامبر خدا، هر گاه افطار مى‏کرد، با حلوا (شیرینى) آغاز مى‏کرد و اگر نمى‏یافت، با شِکر یا چند خرما و اگر اینها هم نبودند، با آب ولرم افطار مى‏کرد و مى‏فرمود: «معده و کبد را تمیز مى‏کند و بو و دهان را خوش‏بو مى‏سازد و دندان‏ها را محکم مى‏کند و سیاهى چشم را تقویت مى‏کند و مردمک چشم را پر نور مى‏سازد و گناهان را کاملاً مى‏شوید و هیجان و رگ‏ها و صفراى غالب را مى‏نشاند و بلغم را قطع مى‏کند و حرارت معده را آرام مى‏کند و سردرد را مى‏برد.»

 

- قال الإمام الباقر علیه‏السلام: إنَّ عَلِیّا علیه‏السلام کانَ یَستَحِبُّ أن یُفطِرَ عَلَى اللَّبَنِ(31) ؛ على علیه‏السلام خوش مى‏داشت که با شیر، افطار کند.   

 

 

- قال الامام الصادق علیه‏السلام: الإِفطارُ عَلَى الماءِ یَغسِلُ الذُّنوبَ مِنَ القَلبِ (32) ؛ افطار با آب، آلودگى‏ها را از دل مى‏شوید. 


[ شنبه 90/5/15 ] [ 1:54 صبح ] [ امیر زینلی ]
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : علی حسنی نیا[4]
نویسندگان وبلاگ :
امیر زینلی
امیر زینلی (@)[91]


پیوندهای روزانه
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 55650