اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

بسم رب شهداء و صدیقین

مهر 90 - ایثارگران ثارالله
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایثارگران ثارالله
فقه و فقاهت

فقه عبارت است از فهم و شناخت احکام فرعى از طهارت تا دیات و این احکام از ادله اربعه استنباط مى‏شود که مفصل‏ترین و مشروح‏ترین آنها سنت مى‏باشد که نزد شیعه عبارت است از حدیث پیامبر و اهل بیت.

پس کتابهاى شیعه در این زمینه برگرفته از همان ادله چهارگانه است و بیشترین بخش حدیث را حدیث امام صادق (ع) تشکیل مى‏دهد و هرگاه احادیث مروى از آن حضرت نبود، استنباط احکام بر دانشمندان دشوار بود. و نه تنها فقها و دانشمندان شیعه از بوستان دانش امام جعفر صادق (ع) بهره برده‏اند، بلکه بیشترین فقیهان اهل سنت که معاصر آن حضرت بوده‏اند، مانند ابوحنیفه، سفیانها، ایوب و غیرهم ریزه خوار خوان پر نعمت دانش امام بوده‏اند و چنانکه ابن ابى الحدید مى‏نویسد، فقه مذاهب اربعه اهل سنت به فقه الصادق (ع) بر مى‏گردد. 1

آلوسى در مختصر «تحفه اثنى عشریه» مى‏نویسد: این ابو حنیفه که در میان اهل سنت مایه فخر و مباهات است با صراحت تمام مى‏گوید: «لولا السّنتان لهلک النعمان» و منطورش همان دو سالى است که به حضور امام آمده و از محضر آن حضرت دانش اندوخته است .

حق آن است که حضرت امام جفعر صادق (ع)، یگانه فیه جهان اسلام شمرده شود و دلیل بر این مدعا همین کثرت راویان و فراوانى حدیث و روایت از آن حضرت است و هر کس کتب حدیثى را بررسى کند به فراوانى احادیث امام صادق و کثرت راویان و محدثان از آن بزرگوار، واقف خواهد شد.

البته فقهاى زیادى هم عصر امام بوده‏اند که از هیچیک این اندازه (بلکه خیلى پائین‏تر از آن) حدیث روایت نشده و در بازار دانش و فرهنگ، هیچکدام این اندازه علم و فقاهت عرضه نکرده‏اند و هیچ مطلبى از آن حضرت سؤال نشده که در پاسخ مانده باشد.

فقه در حقیقت، آئین زندگى و برنامه حیات انسانى است و دین جز در پرتو فقه شناخته نمى‏شود( به عبارت دیگر زندگى انسان منهاى دین شکلِ صحیح نمى‏گیرد و دین هم بدون فقه و فقاهت مفهوم درست پیدا نمى‏کند).

لذا مشاهد مى‏کنیم که امام صادق (ع) شاگردان و اصحاب خود را به تفقه در دین (فهمیدن و شناخت دین) امر مى‏فرمود و در حدیثى چنین فرموده است: حدیثى که راجع به حلال و حرام از یک راوى راستگو مى‏شنوى و فرإ؛ ک‏ک مى‏گیرى، بهتر است از دنیا و طلا و نقره‏هاى آن. 2

در حدیثى دیگر: هرگز طلب دنیا تو را از فراگیرى و آموختن دین باز ندارد؛ زیرا طالب دنیا گاهى کامیاب است و دیگر بارنا کام و هلاک. 3

و در حدیث سوم، به عنوان ترغیب به تفقه و فهم دین فرمود:
لیت السّیاط على روس اصحابى حتّى یتفقهوا فى الحلال و الحرام. 4
کاش تازیانه بر سر یاران من فرود مى‏آمد و آنها را وادار مى‏کرد که در شناخت حلال و حرام فقیه و دانا شوند.

و در حدیث چهارم فرمود:
تفقهوا فى الدّین فانّه من لم یتفقه فى الدین فهوا أعرابى. 5
از امام جعفر صادق (ع) از تفسیر آیه «و من یوتِ الحکمة فقد أُوتى خیراً کثیراً»6 و معنى حکمت سؤال مى‏شود؛ در پاسخ مى‏فرماید: حکمت یعنى شناخت و فهم دین.

و نیز فقیه در نزد امام صادق (ع) کسى است که حدیث شناس هم باشد:
اعرفوا منازل شیعتنا بقدر ما یحسنون من روایتهم عنّا فانّا لا نعد الفقیه منهم فقیها حتى یکون محدثا.7
منزلت و مقام شیعیان ما را از میزان نقل کردن احادیث ما بفهمید، چون ما کسى را فقیه نمى‏شناسیم مگر آنکه محدث هم باشد.

اخلاق

علم الاخلاق، در ابتدا دانش مدون و مرتبى نبوده است؛ فقط در زمینه‏هاى اخلاقى به برخى آیات کریمه از قرآن حکیم و سخنان سرور پیامبران و وصى و خلیفه او و فرزندان بزرگوارشان (درود خدا به روان همه شان) استناد مى‏شده است.

نخستین تألیف در دانش اخلاق به دست علماى شیعه در اواخر قرن دوم هجرى صورت گرفته و اسماعیل بن مهران فرزند ابونصر سکونى که از اصحاب و یاران امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) و از راویان موثق بشمار مى‏رود، کتابى تحت عنوان «صفة المؤمن و الفاجر» به ریشه تحریر درآورده است و پس از او، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى که پدر و پسر هر دو از روایان مورد وثوق و از اصحاب امام رضا (ع) و از علماى قرن سوم هجرى بوده‏اند، کتاب «المحاسن» را نوشته است این کتاب از بهترین کتابها است و نویسنده‏اش به سال 274 و یا 280 ق. در قم وفات یافته است .

از دیگر علما و دانشمندان این قرن که در زمینه اخلاق دست به نگارش کتاب زده‏اند، حسن بن على بن شعبه است که کتاب «تحف العقول» را تألیف کرده و این کتاب هم از نفیس‏ترین کتب شیعه و مشتمل بر حکمتها و پندهائى است که از یکایک ائمه اهل بیت روایت گردیده است.

در قرون بعد تألیف و تصنیف درباره اخلاق دامنه پیدا کرد که بهترین آنها کتاب «اصول کافى» از ثقة الاسلام کلینى است که به سال 329 ق. درگذشته است. او سالها در تألیف این کتاب زحمت کشیده و گزیده‏اى از روایات و اخبار را در آن گردآورده است و هرگاه نظرى گذرا به صفحات آن بیفکنیم و فصول و ابواب آن را بررسى کنیم، خواهیم دانست که اخلاق نیکو یعنى چه و دانش و علم امام صادق و اهل بیت علیهم السلام پیرامون اخلاق بر چه پایه بوده است !

از ملاحظه مطالب اخلاقى که از امام صادق (ع) در این نوشته آورده‏ایم، معلوم مى‏شود که منبع و سرچشمه اخلاق در مرحله نخست قرآن مجید است و بعد سخنان حکمت‏آمیز رسول اسلام - دارنده خلق عظیم - و سپس بیانات فرزندان گرامى آن حضرت - وارثان علم و دانش ایشان - بویژه جعفر بن محمد صادق (ع).

تفسیر

در میان روایاتى که به دست ما رسیده است، بخش اعظم آن به تفسیر قرآن مربوط مى‏شود و حتى برخى مفسران اساس کارشان را بر احادیث قرا داده‏اند و اگر شما بخواهید روایات امام صادق (ع) را پیرامون تفسیر آیات بشناسید، باید به «تفسیر مجمع البیان» مراجعه کنید که بسیارى از احادیث جعفرى در مورد تفسیر، در این کتاب آمده است. مؤلف این کتاب گاهى که مى‏خواهد به نظر اهل بیت اشاره کند؛ آن را طى ذکر حدیثى خاطر نشان مى‏سازد.

بعلاوه بعضى از دانشمندان شیعى مصنفات متعددى در زمینه آیات الاحکام نگاشته و به شرح و تفسیر آنها پرداخته‏اند، که در این صدد از روایات و احادیث اهل بیت مایه گرفته‏اند.

نظر به اینکه مطابق حدیث منقول از رسول خدا (ص) از چندین طریق و چندین مورد: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى...» قرآن و عترت ازیکدیگر جدا نیستند، از این معنى در مى‏یابیم که دانش قرآن نزد اهل بیت است و در هر عصرى تنى از ایشان باید باشند که عالم قرآننند و در این زمینه علاوه بر حدیث ثقلین، احادیث دیگرى هم وجود دارند که با یکدیگر هماهنگند. از جمله امام صادق (ع) مى‏فرماید: به خدا سوگند من دانش قرآن را از اول تا آخر مى‏دانم و تمام مطالب این کتاب گویا در میان مشت من است و در آن خبر آسمان، خبر زمین، خبر گذشته و خبر آینده وجود دارد که خداى عزوجل گوید: فیه تبیان کل شى‏ء.8

و در مورد دیگر، امام انگشتان دستش را گشود و برسینه‏اش نهاد و فرمود: به خدا قسم، همه دانشهاى قرآن در این سینه من است .9

پس ناگزیر در هر عصر و زمانى باید کسى باشد که عالم به تفسیر قرآن باشد و شاهد بر این، حدیث ثقلین است. وانگهى قرآن رهبر ساکت و بى زبانى است و در آن آیات محکم و متشابه، مجمل و مبین، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید وجود دارد که بیشتر این مفاهیم براى مردم نامعلوم است. از سوى دیگر هر گروهى از گروههاى اسلامى مدعى‏اند که عقاید خود را از قرآن گرفته‏اند و مى‏پندارند تنها آنانند که به مفاهیم قرآن دست یافته‏اند و در این مقام شواهدى هم ذکر مى‏کنند.

پس قرآن مصدر و اساس عقاید همه گروهها و فرقه‏هاى اسلامى است . پس چه مرجعى وجود دارد که این اختلافها را فیصله بخشد و شبهات این گروه‏ها را برطرف سازد وپندارهاى این فرقه‏ها را رفع نماید؟

بنابر مضمون حدیث ثقلین، عترت پیامبر، دانایان به قرآنند، و عالم به قرآن در هر عصر و زمانى فقط از این خاندان است و بس. بنابراین در عصر امام جعفر صادق (ع) نیز اگر آن حضرت عالم به قرآن نبوده، پس چه کسى بوده است؟!

بدون تردید، هیچکس مدعى آن نبوده که در میان اهل بیت به روزگار امام صادق (ع)، فردى داناتر از او به تفسیر و دیگر علوم بوده باشد.

علم کلام

مقصود ما از علم کلام، آن دانشى است که از هستى و وحدانیت خدا و صفات او و دیگر موضوعات اعتقادى (و باصطلاح ایدئولوژیکى) مانند نبوت، امامت، معاد، عدل و غیره سخن مى‏گوید؛ آن هم نه هر نوع سخنى، بلکه سخنى بر پایه عقل و منطق صحیح. و هرگز منظور ما از علم کلام آن سلسله بحثهائى نیست که با جدال و نزاع و کشمکش همراه است و بسیارى از انسانها در آن مباحث گمراه مى‏شوند؛ زیرا بر پایه ذهنیات محدود و به قصد غلبه و برترى جوئى و خودنمائى به بحث و سخن مى‏پردازند، نه به هدف حقیقت جوئى و بهره جستن از سرچشمه راستین و اصیل علم و دانش.

پس اگر ما مى‏بینیم که در برخى از احادیث، از علم کلام سرزنش شده، منظور آن سلسله بحثها و مشاجرات و مجادلاتى است که فقط به نیتهاى آلوده و به قصد خودنمائى و غلبه، نه به قصد روشن شدن حقایق، و بر پایه توهمات و حدسیات، نه بر مبناى دلیل مسلم قطعى عقلى و منطقى صورت مى‏گیرد؛ زیرا دانشمندانى که مباحث کلامى را بر پایه و اساس عقلى دنبال مى‏کنند و آنها را از سرچشمه اصلى‏اش مى‏گیرند، بى شک زبانهاى گویاى حق و مدافعان راستین حیقیت و راهنمایان شایسته به سوى ایمانند.

اولین کسى که در زمینه هستى و لوازم آن، به برهان توسل جسته و به ادله عقلى و حسى هر دو توجه کرده، امیرالمؤمنین على (ع) بوده است. حتى برخى از آنان که مقام علمى حضرت ابوالحسن على بن ابى طالب (ع) را دانسته یا ندانسته منکر مى‏شوند و در انتساب اینگونه مباحث (کلامى و فلسفى) به آن حضرت تردید مى‏کنند، آن هم فقط به این دلیل که دانشى بر این پایه‏ها و اصول در آن روزگار شناخته نبوده است، غافلند از اینکه حضرت على (ع) از دانش بیکران لدنى بهره‏مند بوده و از پستان وحى شیر خورده و با منبع و سرچشمه دانش در ارتباط مستقیم بوده است.

مگرنه آن است که پیامبر درباره او فرمود: «انا مدینه العلم و على بابها»؟ و پس از او نیز فرزندان بزرگوارش راه او را پیش گرفتند و از دانش فراوان خود درباره هستى و هستى بخش به مردم فیض رساندند.

آنان در بحثهاى عقیدتى خود براى مردم اثبات کردند که خدائى را که نمى‏شناسند، پرستش نمى‏کنند و از پیامبرى که آشنایش نیستند، پیروى نمى‏نمایند و از امام و رهبرى که مقام و منزلتش را نمى‏شناسند، اطاعت نمى‏کنند. بنابراین (در مکتب اهل بیت) شناخت و معرفت پیش از هر دانش و بهتر از هر علم است. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: با فضیلترین عبادت، شناخت خداست .10

پس منقول (از این جهت که منقول است) در پى ریزى این اصول و قواعد نقشى ندارد؛ زیرا در نزد خردمندان، تقلید در معقولات روا نباشد.
البته گاهى در میان ادله نقلى، مطالبى درباره هستى‏شناسى آمده است که بدون شبهه ارشاد به حکم عقل و یا برانگیختن و هشدار وجدان و فطرت مى‏باشد.

مثلاً آیه «افى الله شک فاطر السموات و الارض؟»و امثال این آیه در قرآن مجید نمى‏خواهد اعتقادى را بر انسان تحمیل کند، بلکه با بیدار باشى، وجدان را به سوى خدا و آثار هستى او متوجه مى‏سازد. همچنین است سخنان منقول ازرسول خدا و عترت پاک او در همین زمینه‏هاى اعتقادى و فکرى که همگى ارشاد به حکم عقل است و آنان در بسیارى از احادیث خود به ارزش عقل و هدایت و راهنمائیهاى آن توجه دارند؛ از جمله امام صادق (ع) فرموده است:

«العقل دلیل المومن» و «دعامة الانسان العقل» و«لایفلح من لایعقل.» 11
و اگر شما، حدیث امام کاظم (ع) را در پیرامون ارزش خرد و خردمندان که با هشام بن حکم در میان گذاشته است بخوانید، پى خواهید برد که امامان چگونه ارزش حقیقى عقل و تعقل را شناخته و مردم را به استفاده از راهنمائیهاى آن دلالت کرده‏اند.

به هر حال در لابلاى احادیث ائمه اهل بیت از این نوع استدلال عقلانى فراوان آمده و همین «نهج البلاغه» جامع شکننده‏ترین برهانها و دلیلهاست که عقلاى جهان و خردمندان با وجدان را به حیرت وا مى‏دارد؛ همچنان کتب دیگرى نیز اینگونه احتجاجات و مباحثات بر پایه اصول عقلى را گردآورده‏اند که از جمله آنها مى‏توان از «احتجاج» طبرسى، «اصول کافى»، «توحید»، صدوق و مجلداتى از «بحارالانوار» نام برد و نیز برخى کتابهاى مرحوم مجلسى که طى آنها به شرح حال امامان و نقل احادیث حکمت‏آمیز آنان پرداخته شده است و اینک ما بخشى از این احادیث و مباحث عقلانى را که از امام صادق (ع) به دست ما رسیده است، مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

هستى‏شناسى و یگانه پرستى

فصولى از احادیث و سخنان امام صادق (ع)، پیرامون هستى‏شناسى و وحدانیت خدایتعالى است، که از آن جمله است «توحید مفضل»، و آن سلسله درسهائى است که امام آنها را بر مفضل بن عمرجعفى کوفى یکى از اصحاب و یاران عالم و عامل خویش القاء فرموده و دیگرى رساله‏اى است به نام «هلیله» که آن نیز از همین مفضل روایت شده است، با این تفاوت که مفضل رساله نخست را مستقیماً و از دو لب مبارک امام شنیده اما رساله دوم را بطور غیر مستقیم و کتباً از امام روایت نموده است.
 

طب و پزشکى‏

خداوند متعال قرآن را فرو فرستاده و آن را بیان همه چیز قرار داده است. در این کتاب، دانش پزشکى طى دو سه جمله آمده است : «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» . پس جاى شگفتى نیست که دانایان به علوم قرآن یعنى ائمه اهل بیت، دانایان به طب و پزشکى هم باشند. بعلاوه آنان در بیان طبیعت اشیاء و فواید و مضار آنها و خواص مزاجها آنقدر مطلب گفته‏اند که نشانگر اطلاعات گسترده آنها نسبت به این دانش است .

یکى از دانشمندان گذشته کلمات امامان را در مورد طب گردآورى کرده و آن را «طب الائمه» نامیده و من گمان دارم این کتاب از بین رفته است ؛
اما مجلسى در «بحارالانوار » و شیخ حر عاملى در «وسائل الشیعه» گاهگاهى از این کتاب، حدیث روایت کرده‏اند.

در علم و آگاهى امام صادق (ع) به علم طب و پزشکى ، کافى است مطالبى را که او در رساله «توحید مفضل» در بیان طبیعت اشیاء و فواید دواها و فیزیولوژى و شناخت وظایف الاعضاء که موضوع علم تشریح است، فرموده ، در نظر بگیریم و نیز بحثى که امام با پزشک هندى داشته و مناظره و گفتگوئى که با او انجام داده، نشانه وسعت اطلاع و آگاهى امام ششم نسبت به علم پزشکى است .

سخنان امام در امور بهداشتى و پزشکى در لابه‏لاى کتب حدیثى پخش است و گاهى امام مطالبى را فرموده که تازه دانش پزشکى به آنها دست یافته است و اگر نویسنده‏اى بخواهد در این زمینه کتابى تألیف کند و در آن مطالبى را که امام طى آنها خواص و فواید اشیاء را مطرح کرده و درمان انواع دردها و بیماریها را ذکر فرموده است، گردآورد کاملاً کارى آسان و در عین حال ابتکارى خواهد بود.

از جمله مطالبى که امام در مورد بهداشت و طبابت بیان کرده و دانش جدید پزشکى از برخى از آنها پرده برداشته ، مطالبى است که امام درباره درمان تب بوسیله شستشوى با آب بیان فرموده است . هنگامى که شخصى راجع به تب با آن حضرت صحبت مى کند، امام در پاسخ مى فرماید که ما خانواده با ریختن آب سرد بر بدنمان تب را معالجه مى‏کنیم.

و در مورد شستن میوه پیش از خوردن فرمود:
ان لکل ثمرة سمّاً فاذا اوتیتم بها فامسوها الماء و اغمسوها فى الماء.12
روى هر میوه‏اى ممکن است سمى (میکرب ) باشد . پس هر موقع خواستید میوه‏اى را تناول کنید، آب روى آن باز کنید و آن را در میان آب بگذارید.
که اصولاً بکار بردن دو کلمه «مس» و «غمس» خالى از نکته نیست .
 

علم شیمى

بسیارى از دانشمندان اعتراف کرده‏اند که امام صادق (ع) علم شیمى را مى‏دانسته و جابربن حیان صوفى طرطوسى نزد او تلمذ مى کرده و این دانش را از وى فرا گرفته است و پانصد رساله در یکهزار برگ در همین مایه تألیف کرده که آنها در واقع متضمن و در بردارنده رساله‏هاى امام جعفر صادق (ع) مى‏باشند.13

خاورشناسان قدیم و جدید درباره جابر سخن بسیار گفته‏اند و ابن ندیم در «الفهرست» 14 بطور مفصل پیرامون شخصیت او داد سخن داده و کتب زیادى را از وى یاد کرده است که جابر در زمینه دانشهاى مختلف بویژه شیمى ، پزشکى ، فلسفه و کلام داراى تألیفات بوده است و عادتاً یک انسان معمولى با عمرى طبیعى گنجایش این همه کار، تألیف و تحقیق را ندارد جز نوابغى از بشر و یگانه‏هائى از انسانهائى که هوشى سرشار و استعدادى فوق‏العاده دارند و زندگیشان در تألیف ، کتاب و تحقیق خلاصه مى‏شود.

ابن ندیم تألیف کتابهائى بر مذهب شیعه را به جابر نسبت داده و از همین جا تشیع او را استنباط نموده است و شاید همین زانو زدن او در حضور امام به قصد تعلم و یادگیرى و همچنین اعتماد امام به او در آموزش این علم، شاهد روشنترى است بر تشیع جابر.
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى در «الذریعه» او را از مؤلفان شیعه شمرده و از کتب او «ایضاح» در شیمى را نام برده است . 15

تحقیق در جزوه‏ها و رساله‏هائى که کراوس خاورشناس انتشار داده روشن مى‏سازد که جابر از شیعیان امام صادق (ع) بوده و او را امام مفترض الطاعه براى خود مى شناخته و علاوه بر شیمى، دانشهاى دیگر را نیز از امام فرا گرفته است .

خلاصه اینکه مؤلفان و تراجم نگاران اسلامى، جابر را عالمى بلند مرتبه دانسته و او را در عداد مفاخر جهان اسلام بر شمرده‏اند.
جابر غیر از فلسفه و کلام، پیرامون علوم و فنون مختلف اعم از نظرى و طبیعى که بحث و تحقیق درباره آنها نیازمند وقت و فرصت فراوانى است ، بیش از سه هزار نسخه کتاب و رساله تألیف کرده و شخصیتى با این ویژگى ، براستى شایسته تجلیل و بزرگداشت است و از مفاخر و ذخایر گرانبهاى ملت مسلمان تواند بود.

البته پذیرش این امر براى خاورشناسان سنگین است که یک مسلمان عرب زبان در قرن دوم هجرى امتیاز دانستن این آراى استوار علمى را داشته باشد و نظریات او پایه‏هاى کل علم شیمى جدید و قدیم محسوب شود؛ از این رو در بررسى کتب و رسائل علمى جابر دچار خبط شده و همچون آدمى که در تاریکى شب به گردآورى هیزم بپردازد، گرفتار خطا و اشتباهات فراوانى گشته‏اند.

گاهى اصلاً در وجود خارجى جابر در آن عصر تردید کرده‏اند و گاهى در عصر و زمانى که او در آن مى زیسته است، شک نموده‏اند و در مرحله سوم، در صحت نسبت این کتب و رساله‏ها به او شبهه نموده‏اند و در چهارمین مرحله، درصحت مطالبى که از او امام صادق (ع) روایت کرده است ، حرف داشته‏اند و بالاخره پنجمین شک و شبهه آنان در شیوه آنان در شیوه نگارش و فصل بندى و ترتیب موضوعى کتابها و رساله‏هاى جابر است که بزعم مستشرقان، در آن اعصار ناشناخته بوده است .

البته برخى از این شبهه‏ها را اسماعیل مظهر نویسنده و صاحب امتیازمجله «العصور» در مقاله‏اى که در مجله «المقتطف» نشر داده، مورد انتقاد قرار داده است 16 و نیز احمد زکى صالح در سلسله مقالاتى که در مجله «رساله مصر» سال هشت نوشته، درصدد نقد و بررسى علمى و حکیمانه آن شبهات برآمده است . 17

این نویسنده بارها به تشیع جابر تصریح کرده و در نقد و بررسى نظر استاد کراوس چنین گفته است : نزد همه کسانى که علم الکلام و مباحث آنرا مورد بررسى قرار داده‏اند، واضح و آشکار است که شیعیان فعالترین و پر جنب و جوش ترین فرقه‏هاى اسلامى بوده‏اند و از اولین پایه گذاران مباحثات مذهبى براساس فلسفه شمرده مى شوند و حتى برخى مکتب فلسفى ویژه‏اى به امام على بن ابى طالب (ع) نسبت مى‏دهند . و این حرف احمد زکى براى اثبات صحت آراء و نظرات فلسفى وکلامى منتسب به جابر است .18

و خلاصه سخن آنکه تشیع جابر و پیشرو بودن او در بسیارى از علوم بویژه کلام، فلسفه، پزشکى ، شیمى و طبیعى از واضحات و بدیهیات است و بدون تردید نظرات او پایه‏هاى اساسى دانش شیمى است و این نیست جز آنکه جابر علم شیمى را از منبع و سرچشمه اصلى آن یعنى امام صادق (ع) فرا گرفته است.

دانشهاى دیگر 

مقصود ما از علوم و دانشهائى که به برخى آنها اشاره کرده و توضیح دادیم که مردم آنها را از امام صادق (ع) آموخته‏اند آن نیست که علوم و دانشهاى حضرتش منحصر به همانها بوده است، بلکه امام به عقیده شیعه امامیه همه چیز را باید بداند و داناترین مردم در همه علوم و فنون و زبان و لغت باشد و این حکم عقل است . 19

و اگر به دلیل نقلى نظر افنکنیم بى آنکه مسأله امامت و رهبرى الهى رابراى امام اثبات نمائیم ، به این نتیجه مى‏رسیم که در هر عصرى در میان عترت، داناى به کتاب و سنت وجود داشته و دارد ، و این مفاد حدیث ثقلین است. و نیز مى فهمیم داناى به کتابى که خود بیان و توضیح همه چیز است (تبیاناً لکل شى‏ء) باید به همه چیز عالم و دانا باشد، مادامى که این کتاب وجود دارد و در میان بشر است . پس وجود عالم و دانشمندى از اهل بیت و عترت پیامبر تا روز قیامت قطعى و مسلم است و در عصر مورد بحث، این عالم و دانشمند چه کسى جز امام صادق (ع) بوده است ؟

بنابراین در زمان آن حضرت در میان اهل بیت کسى داناتر از او نبوده وآثار علمى بر جاى مانده از امام، بهترین شاهد است .

پس صادق آل محمد (ع) عالم اهل بیت در عصر خویش و داناى به کتاب و جامع علوم و فنون گوناگون بوده است و لذا از ذکر بقیه دانشهائى که امام مى دانسته و شواهد فراوانى که در این زمینه داریم، صرف نظر مى کنیم و از نظر مإ؛ّّ هیچ جاى تعجب نیست که امام صادق (ع) با اهل هر لغت و زبانى به زبان آنان صحبت مى کرد؛ مثلاً با فارسى زبان، فارسى صحبت مى فرموده و با اهل هر علم و فنى بااصطلاح خودشان بحث مى کرده است، مانند بحثهائى که امام با ستاره شناسان و علماى نجوم و طبیعى و پزشکى و غیر اینها انجام داده که همه اینها طى احادیث و روایاتى به دست ما رسیده است .


[ شنبه 90/7/2 ] [ 8:5 عصر ] [ امیر زینلی ]

1. وصیت امام به زید شحام:

زید شحام مى‏گوید: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانى که به نظر تو، مطیع ما هستند و از ما حرف مى‏شنوند، سلام برسان.

من همه شما را به تقواى الهى و ورع دینى فرا مى‏خوانم، و اینکه براى خدا کوشش کنید، راستگو باشید، اداى امانت کنید و سجده‏هاى طولانى داشته باشید و براى همسایگان خوبى باشید که محمد(ص) ، با این تعالیم و آموزشها آمده است.

امانت و ودیعه اشخاصى را که شما را امین شناخته‏اند و چیزى را به شما سپرده‏اند، چه نیکوکار باشند یا بدکار، به ایشان سالم پس دهید؛ زیرا رسول الله صوات الله علیه دستور دادند که حتى نخ و سوزن هم تحویل شود.

و به خویشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنید و بر جنازه آنان و در تشییع شان شرکت نمائید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق ایشان را ادا نمائید؛ چون اگر یکى از شما (چنین رفتار کند و) در دین خویش ورع داشته باشد، راست بگوید، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته مى‏شود: این جعفرى است و من خوشحال میشوم و از این وضع دلشاد مى‏گردم و گفته مى‏شود: اینگونه است ادب و تربیت جعفر، اما اگر جز این باشید، گرفتارى و ننگ و عار شما بر من است و گفته مى‏شود: اینگونه است تعلیم و تربیت جعفر؟

به خدا سوگند، حدیث کرد مرا پدرم که مردى در میان قبیله‏ اى از شیعیان على (ع) شمرده مى‏شود که وارسته ‏ترین، امانت‏دارترین، راستگوترین، و درزمینه قضاوت، عادلترین آنان باشد و وقتى از افراد قبیله راجع به او سؤال شود که او چگونه مردى است، پاسخ دهند: چه کسى همانند اوست؟ راستى که او امین‏ترین و صادق‏ترین ماست.


2. وصیت امام به مؤمن الطاق:

اى پسر نعمان! از مراء و لجبازى دور باشد که عمل تو را تباه مى‏سازد و از جدال و کشمکش بپرهیز که تو را هلاک گرداند و از ستیزه جوئیهاى فراوان بپرهیز که تو را از خدا دور مى‏کند. مردمى در زمان گذشته وجود داشته‏اند که سکوت را تمرین مى‏کردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را یاد مى‏گیرید.

جمعى از پیشینیان به قصد عبادت و بندگى، ده سال سکوت مى‏کردند و خود را بدین وسیله مى‏آزمودند که اگر دراین آزمایش سرافراز بیرون مى‏آمدند، خود را اهل تعبد وبندگى مى‏دانستند، والا مى‏گفتند: من کجا و بندگى خدا کجا؟ مى‏گفتند: کسى نجات پیدا مى‏کند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً بپرهیزد و سکوت نماید و در دولت باطل، برآزار و اذیت، شکیبا باشد. اینان برگزیدگان، خالصان و دوستان واقعى خدایند و مؤمنان راستین همینانند. به خدا سوگند، اگر یکى از شما در راه خدا زمینى پر از طلا احسان کند اما به برادر ایمانى خود حسد ورزد، با همین طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کیفر خواهد دید.

اى پسر نعمان! هر کس از او چیزى سؤال شود و با اینکه (اجمالاً) مى‏داند ولى بگوید نمى‏دانم، بدون شک با مسائل علمى منصفانه برخورد کرده است. و مؤمن در جائى که نشسته است، دچار وسوسه حسد مى‏شود؛ لیکن وقتى بلند شد و رفت، حسد و کینه هم از بین مى‏رود.

اى پسر نعمان! اگر مى‏خواهى دوستى برادر دینى تو برایت خالص باشد با او مزاح نکن؛ لجبازى، فخر فروشى و ستیزه نیز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهایت آگاه مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زیانى به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزى دشمن شود.

اى پسر نعمان! بلاغت نه با تیز زبانى و تندگوئى است و نه با پر حرفى بلکه فقط به معنى توجه داشتن و دلیل محکم آوردن است.

 

3. وصیت امام به حمران بن اعین:

اى حمران! در زندگى خود، به اشخاص پائین‏تر از خود (در مکنت و دارائى) نظر کن و به مردمى که در توانائى مالى از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در این صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضى خواهى بود و بدین وسیله، به بهره بیشترى از سوى پروردگارت دست خواهى یافت.

و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پیوسته که بر مبناى یقین باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زیادى است که براساس یقین نباشد. و بدان که هیچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غیبت ایشان نیست. و هیچ زندگى اى گواراتر از خوش اخلاقى و هیچ مالى سودمندتر از قناعت به کفاف، و هیچ جهلى مضرتر از عجب و خودپسندى نمى‏باشد.


4. وصیت امام به مفضل بن عمر:

تو را و خودم را به تقواى الهى و اطاعت از فرمان او سفارش مى‏کنم؛ زیرا طاعت، ورع، تواضع براى خدا، آرامش، کوشش، عمل به فرمان الهى، خیر خواهى براى رسولان او، تلاش در تحصیل رضاى خداوند، و اجتناب از محرمات الهى همگى از آثار و نتایج تقوى است. بدون تردید آن کس که تقوى پیشه مى‏سازد، خود را به خواست خدا از آتش برکنار نگاه داشته و به تمام خیر دنیا و آخرت دست یافته است. و هر کس دیگران را به رعایت تقوى و داشتن پروا دعوت و توصیه کند، بهترین موعظه و نصیحت را انجام داده است. خداوند در پرتو لطف و مرحمتش ما را از متقیان و پرواپیشگان قرار دهد.


5. وصیت امام به جمیل بن دراج:

بهترین شما ،سخاوتمندان شماست و بدترین شما بخیلان و تنگ نظران شماست. و از عمده‏ترین کارهاى شایسته، نیکى و احسان به برادران دینى و کوشش در رفع نیازمندیهاى ایشان است که بدین وسیله دماغ شیطان به خاک مالیده مى‏شود و انسان از شعله آتش محفوظ مى‏ماند و وارد بهشت مى‏شود. اى جمیل! این سخن مرا به یاران و اصحاب نیکوکارت برسان.

جمیل پرسید: فدایت شوم، اصحاب نیکوکار من کیستند؟

امام فرمود: آنان که هم در سختى و هم در رفاه به برادران دینى خود نیکى و احسان مى‏کنند. اى جمیل! انجام چنین کارى براى شخص دارا، آسان است.

خداوند عزوجل شخص نادار را در این زمینه ستوده است آنجا که فرمود: «و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من یوق شُحّ نفسه فأولئک هم المفلحون».



6. وصیت امام به معلى بن خنیس:

امام خطاب به معلى موقعى که عازم سفر بود فرمود: اى معلى! تنها از خداوند عزت بخواه که تو را عزیز خواهد کرد.

معلى پرسید: چگونه‏اى فرزند رسول خدا ؟

امام فرمود: اى معلى! از خدا بترس، همه چیز از تو خواهد ترسید. اى معلى! با عطا و بخشش، محبت دوستانت رإ؛صظ به سوى خود جلب کن که خدایتعالى عطا و بخشش را عامل محبت و خوددارى و منع را انگیزه عداوت و دشمنى قرار داده است.

پس اینکه از من چیزى بخواهید و من آن را به شما بدهم نزد من دوست داشتنى‏تر از آن است که چیزى از من نخواهید و من هم چیزى به شما ندهم و در نتیجه نسبت به من احساس کینه و عدوات کنید. و هر چه خداوند عزوجل به دست من به شما مى‏رساند، در حقیقت، سپاس براى اوست. پس در برابر عطا و بخشش من، سپاسگزار خدا باشید.



7. وصیت امام به سفیان ثورى :

سفیان مى‏گوید: صادق، فرزند صادق یعنى جعفر بن محمد علیهما السلام را دیدار و عرض کردم: اى فرزند رسول الله! مرا توصیه و سفارش بفرمائید.

امام: اى سفیان! شخص دروغگو مروت و مردانگى، و آدم بیحال دوستى و رفاقت، و انسان حسود راحتى ندارد، و شخص بد اخلاق، به سیادت و آقائى نمى‏رسد.

سفیان: باز بفرمائید.

امام: اى سفیان! به خدا اطمینان داشته باش تا مؤمن راستین شوى و به قسمت خدا راضى باش تا بى نیاز گردى و با همسایه‏ات به خوبى رفتار کن تا مسلمان شمرده شوى و هرگز با شخص فاجر و نابکار هم صحبت و رفیق مباش که او فجور و زشتکارى به تو یاد مى‏دهد و همیشه در مسائل زندگى با کسانى که از خدا خشیت دارند، مشورت کن.

سفیان: باز بفرمائید.

امام :اى سفیان! هر کس خواهان عزت باشد بدون قوم و خویش، و بى نیازى بخواهد بدون مال و دارائى، و طالب شکوه و عظمت باشد بدون سلطنت و حکومت، باید از چهار چوب ذلت و خوارى معصیت بیرون آید و به دایره عزت طاعت الهى قدم بگذارد .
یک روز سفیان به امام صادق (ع) عرض کرد: از حضورتان نمى‏روم مگر آنکه مرا حدیث بفرمائید.

امام فرمود: من براى تو حدیث بازگو مى‏کنم، ولى زیادى حدیث تو را سود نمى‏بخشد.

اى سفیان! هرگاه خداوند نعمتى به تو عطا کرد و تو دوست داشتى که آن نعمت براى تو پایدار بماند، پس فراوان حمد و سپاس خدا را به جاى آور که خداوند عزوجل در قرآن مى‏فرماید: «لان شکرتم لازیدنّکم» (اگر سپاس گوئید بر (نعمت) شما مى‏افزائیم). و{ ابراهیم 7}

اگر روزى تو اندک شد و دیر به تو رسید، زیاد استغفار کن که در قرآن مى‏فرماید: استغفروا ربکم انه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهاراً . (از خداوند طلب مغفرت کنید که او{  البقره 171} بسیار عفو کننده است. آسمان را براى شما مى‏باراند و شما را با دارائیها و فرزندان کمک و یارى مى‏کند و براى شما باغها و بهشتها قرار مى‏دهد و رودها و چشمه‏ها جارى مى‏سازد).

اى سفیان! هرگاه از دست سلطان و جبارى محزون و دلگیر شدى زیاد «لاحول ولا قوة الا بالله» بگو که آن کلید فرج و گشایش و گنجى از گنجهاى بهشتى است .

سفیان پس از شنیدن این نصایح و وصیتها با حرکات دستش مى‏گفت سه سفارش و چه سفارشهائى !


[ شنبه 90/7/2 ] [ 8:2 عصر ] [ امیر زینلی ]

- مولا جان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت، که معجزه مهدوی(علیه‏السلام) به وقوع خواهد پیوست و آستان کبریایی تو برای همیشه؛ در آغوش آرزومندان خواهد بود!

ما را بگیر دست، که از پا افتاده ‏ایم  آقا!                  به حق تربت پنهان مادرت(علیهاالسلام) ! 

 

- چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان را به تواضع وامی‏دارد! چگونه به این اشک‏های ناقابل بسنده کنم، که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!

 

- صدای گریه می‏آید! ... صدای ضجه فرشتگان!

بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!

 

- صادق که اساس دین از او شد معمور                     بودند ملایک پی امرش مامور

  آخر ز جفا، ناصر احکام خدا                                     مسموم شد از ظلم و جفای منصور

 

- امام صادق علیه‎السلام می‎فرماید:

دوستان خدا آنانند که هنگامی که مشاهده کنند، مردم حرام‎های خدا را حلال می‎شمارند، مانند پلنگ زخم خورده غضبناک شوند.

شهادت مظلومانه قرآن ناطق، امام صادق علیه‎السلام بر شما تسلیت باد.

 

- ای ششم پیشوای اهل ولا                                 خلق را رهبری به دین هدی

  پای تا سر خدانمایی تو                                         هم ز سر تا بپای صدق و صفا

  زهر منصور زد شرر به دلت                                    آب شد پیکرت ز زهر جفا

  خون شد از داغ تو دل شیعه                                  عالم از ماتم تو غرق عزا

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

کسی که دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده است یا آن را نپذیرفته‎اند، با تامل بنگرد که آیا نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته؟ پس به اندازه‎ای که او را بازداشته از او پذیرفته می‎شود.

 

- بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند              بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند

 اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند                   که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

 

- امام جعفر صادق علیه‎السلام:   

چهار چیز نشانه نفاق است:

                                               سنگ دلی

                                                              اشک نریختن

                                                                               اصرار بر گناه

                                                                                              حرص بر دنیا .

شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت.

 

- امام صادق علیه‎السلام:

(به وسیله اعمالتان) مایه‎ی زینت ما باشید، نه مایه عیب ما .

خدایا بحق امام صادق علیه‎السلام، ایمان عارفانه و عمل صادقانه به همه ما عنایت بفرما .

 

- امام صادق علیه‎السلام:

با مردم نیکو سخن بگویید و زبان خود را نگاه دارید .

 

- الا ای لاله‎ی خوشبو، عزیز آل پیغمبر                  که بهر دین و قرآنت چنین گردیده‎ای پرپر

شده زین غم، گل خاتم، مدینه غرق در ماتم          دوصد لعنت به آنکس باد که مسمومت نمود از زهر

 

- بار دیگر ظالمانه، خیل جلادان شبانه                     با دو دست بسته بردند یک غریبی را ز خانه

بار دیگر دست گلچین در مدینه آتش افروخت           بار دیگر آشیانی در میان شعله‎ها سوخت

داغ یک دسته شقایق، بر دل خونین صادق             بار دیگر شد شکسته حرمت قرآن ناطق

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز محبت می ‎آورد: قـرض دادن، فـروتنـى و بخشـش.

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز دشمنـى مـى‎آورد: دو رویـى، ستـم و خـودبینـى .

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز در هر کس باشد منافق است، اگر چه اهل نماز و روزه باشد: کسی که دروغ می‎گوید، کسی که وعده می‎دهد و خلاف عمل می‎کند، و کسی که امین می‎دانندش ولی او خیانت نماید.

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

با احمق مشورت نکن، از دروغگو یارى مجو، و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

سه چیز موجب بزرگوارى شخص است: خوشخویى، فرو بردن خشم، و فرو بستن چشم .

 

- امام صادق علیه‎السلام فرمود:

محبـوبتـرین بـرادرانـم نزد من، کسـى است که عیب‎هایـم را به من هدیه کنـد.

 

- این آتشی که شعله زده بینِ خانه‌ام                             ارثی بُوَد که ز مادر به من رسید

 

- شیعه بی قرآن ناطق گشته است                               جسمِ صادق چون شقایق گشته است

 

- دل شیعه ز من آرام گیرد                                             تشیع از تلاشم نام گیرد

به راه دین شدم راضی به این امر                                   که سَمّ دشمن از من کام گیرد

 

- دین از تو پدیدار شده حضرت صادق                              شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق

از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند                                 انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق

 

- دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است                  از توست، گوهر بار شده حضرت صادق

تا یاد کنم ظلم پر از کینه‌ی منصور                                   آن جا بصرم تار شده حضرت صادق

 

- خدا ببین که چون حسین به سینه بر زمین شدم    

                                                                  ولی خوشم در این جهان که شیعه سازِ دین شدم

 

- تو مکتب تشیعت، شیعه شدم رهام نکن                     نذار که دشمنات کنند دلم رو غارت آقا جون

 

- جان می‌دهد بنیانگذارِ مکتبِ عشق                            شد شیعه گریانِ چنین تاب و تبِ عشق

 

- پرپر شده شقایق                                                       مولا امام صادق                            

  مسموم زهرِ کین شد                                                از غصه دل غمین شد

  بنگر که آل زهرا                                                         از داغ او حزین شد

 

- شیخ الائمه بنگر                                                       گشته تنش صنوبر

زهرِ عدو چه کرده                                                        با جسم پاک و اطهر

 

- کی دیده در زمانه                                                       یک زاهدی شبانه

در لحظه‌ی عبادت                                                        با زور و تازیانه

با دست بسته او را                                                      دشمن بَرَد ز خانه

 

- استادِ درسِ قرآن، فقه و اصول و ایمان                      شیعه به پای درسش نشسته جون گرفته

ز رفتنش جهانی غرق عزا و زاری                               اشک چشِ ملائک رو به فزون گرفته

 

- شبِ شهادت تو اومده‌ام بدونی                              که دل از این مصیبت حکایتش جنونه

به پای روضه‌های غمین و جانگذازت                          بقیعِ خلوتت رو دل می‌کنه بهونه

 

- شیعیان رهبر ما را کشتند                                     صادق آل عبا را کشتند

نور چشم علی و فاطمه را                                       وارث کرب و بلا را کشتند

 

- دل او را دل شب آزردند                                          از در و بام هجومش بردند

ریسمان چونکه به دستش بستند                             غنچه‎هایش به حرم پژمردند

 

 - هر زمان رنگ جفا را می‎دید                                  کوچه و کرب و بلا را می‎دید

خانه‎اش چونکه در آتش می‎سوخت                           خیمه‎ی آل عبا را می‎دید

 

- پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود                                در اعتلای نهضت جدش سهیم بود

مسندنشین کرسی تدریس علم‎ها                          شایسته‎ی صفات حکیم و علیم بود

 

- مولاجان، یا اباعبدالله‏، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !

ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!

ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!

ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!

دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!


[ شنبه 90/7/2 ] [ 8:0 عصر ] [ امیر زینلی ]

 

جنگ

  در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد . جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح ‌های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیری‌های نظامی در صدد تضعیف نظام بودند و نیروهای نظامی نیز به خاطر تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند. آمریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی و در نهایت تسلیم آن‌ها حمایت پنهان و آشکار خود را در کلیه زمینه‌های سیاسی، نظامی‌، ‌اقتصادی و ... از رژیم بعثی عراق به اجرا گذاشت. از سوی دیگر نیز ابرقدرت دیگر جهان‌ یعنی شوروی که متحد عراق محسوب می‌شد، خصومتش را با نظام اسلامی که شعار نه شرقی و نه غربی را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، این تجاوز را محکوم کرده بود، بیش از پیش نمود. ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعیت داخلی و خارجی ایران، فتح یک هفته‌ای تهران را در سر می‌پرورانید، در روزهای نخست تجاوز، بدون مانعی جدی در مرزها تا دروازه‌های اهواز و خرمشهر پیش تاخت. تحت چنین شرایطی امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و ندای ملکوتیش دل‌های شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کیان جمهوری اسلامی نمود؛ بطوریکه، نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزش‌های نظامی به مقاومت پرداختند. علیرغم کارشکنی‌های رییس جمهور وقت بنی‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفت و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند. پس از شکل‌گیری اتحاد و انسجام در میان نیروهای انقلابی و طرد نیروهای وابسته، حماسه‌ای مقدس شکل گرفت که در تاریخ ایران اسلامی بی‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهای بی‌نهایتی را برای ملت ایران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ایمان و مخلص این سرزمین ، ستون‌های نظام اسلامی را تا مدت‌ها مستحکم نمود. به مناسبت بزرگ‌داشت این همه مجاهدت و ایثار هرسال 31 شهریور تا ششم مهرماه به عنوان هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است.

 

آغاز جنگ تحمیلی از ایلام/ آژیری که برای ایلامیها همیشه قرمز بود
 هرچند جنگ تحمیلی به طور رسمی از 25 شهریورماه 1359 آغاز شد ولی طبق مدارک و اسناد، 12 روز قبل از آغاز رسمی جنگ یعنی در تاریخ 16 شهریورماه ارتفاعات ایلام با حمله به خاک استان به دست دشمن می افتد.

 هفته اول مهر ماه هفته بزرگداشت 8 سال دفاع مقدس است و این هفته در اصل، هفته بزرگداشت همه کسانی است که در این دفاع غرورآفرین و مقدس شرکت داشتند.

هفته بزرگداشت همه بسیجیان سلحشور است که در مدت 8 سال دفاع مقدس دست از زندگی و خانواده شستند و برای حفاظت از دین و سرزمین مقدس اسلامی خود به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافتند و اجازه ندادند تا دشمن ددمنش رژیم بعث عراق با هدایت آمریکا در کشور ما خودی نشان دهد.

هفته بزرگداشت 8 سال دفاع مقدس، در اصل هفته بزرگداشت همه مردم ایران اسلامی است که چه در جبهه و چه در پشت جبهه خالصانه و مردانه ایستادگی کردند و این برای همه آنانی که در خط مقدم می جنگیدند موجب دلگرمی بود.در تاریخ 16 شهریور 59 پاسگاه های مرزی ایلام مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفت و در تاریخ نوزدهم همین ماه به دست دشمن افتاد، یعنی حدودا 12 روز زودتر از اعلام رسمی جنگ ارتفاعات ایلام به دست دشمن افتاد و بعد از تصویب قطعنامه رسمی نیز، جنگ تا سه راهی جند الله ایلام از سوی عراق پیش آمد.

به گفته سرهنگ قاسمی جانشین سپاه امیرالمومنین (ع) استان ایلام در واقع جنگ از ایلام آغاز و در ایلام پایان یافت. در خرداد ماه سال 1359 ارتفاعات کله قندی، رضا آباد و 343 مهران سه ماه قبل از آغاز رسمی جنگ زیرآتش عراق قرار گرفت و ارتفاعات استراتژیک میمک در تاریخ 16 شهریور 1359 مورد حمله دشمن قرار گرفت و سه روز پس از آن سقوط کرد.

 

وجود 420 کیلومتر مرز مشترک استان ایلام و شهرستان مهران با عراق و رشادتهای فراوان در طول هشت سال دفاع مقدس در دفاع از مرزهای کشور با کمترین امکانات، از افتخارات مردم ایلام است.

در شهر ما دیوارها دوباره پر از عکس لاله هاست، اینجا شهیدان همیشه زنده اند و دروازه بهشت باز است. هنوز هم بوی باروت و خون از کوچه ها و خیابانهای شهر به مشام می رسد. هنوز هم دیوارها و نخلها شاهد بانگ شهادت و غریو مردانگیست.

در شهر ما هنوز هم از کوچه کوچه اش لاله می روید و مادرانی داغدار و صبور بازگشت فرزندان دلبندشان را از نبردی نابرابر چشم انتظارند.

هنوز هم پدران شهید از تشییع پیکر فرزند شهیدشان برنگشته، به جبهه ها می روند و هنوز هم شهر تشنه ایثار و از جان گذشتگی است.

مردمان سترگ و بزرگ ایلام هنوز هم فرسنگها جلوتر از خط مقدم مرزنگهدار این سرزمین هستند.

هنوز هم بوی باروت و خون از میدانهای مین دروازه های شهادت را باز نگهداشته و از ایلام دری به بهشت باز است.

روح بلند آیت الله حیدری هنوز هم با دست خالی و با یاران یکدلش جانانه در مقدم ترین خط دفاع از خاک و ناموس سرزمین ایلام پیشقراول سرداران استوار این سرزمین است.

به راستی جوانان ورزشکار چوار چه غریبانه در زمین بازی هجرت کردند و خونشان در زمین سبز آن دیار جوشید و خروشید و چه زیبا چون سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) لب تشنه به آسمان پر کشیدند و به بهشت وارد شدند.

در آن شبها که نور منورهای جنگ روشنگر خانه های بی سقف مردمان شهر و دیارمان بود زنان و کودکان هر شب با کابوس خمپاره و بمباران به خواب می رفتند.

صدای آژیر خطر برای همه مردم ایران نشان از خطر بود اما برای مردم دیار ما بی معنا بود آنجا آژیر نه سفید و نه زرد که همیشه قرمز بود و خطر در کمین، اصلا آنجا خود خطر بود.

نخلهای بی سر مهران شاهدان همیشگی ایثارند در نقطه ایثار و در تپه های سرافراز قلاویزان، ارتفاعات کله قندی، چنگوله و بیات در دشت موسیان، فکه و دهلران هنوز هم بوی دفاع مقدس می دهد.

به راستی چه غرورآفرین و زیباست یادآوری قصه زنان و مردان و کودکانی که در شدیدترین بمبارانها و حملات دشمن راضی به ترک خاک و دیار خویش نگشته و پرچم مقاومت و دفاع را در کوهها و دشتهای آن سرزمین برافراشتند.

مردمانی که از جان گذشته و وصال جانان را آرزو می کردند و هنوز هم آن پرچمها در کوهها و جای جای این دیار مقاوم در احتزازند.

آیا دیده اید پدری به دنبال سر گمشده فرزندش در متن بمباران و خون، ندای سرخ دفاع از سرزمینش را رساتر از همیشه به گوش همگان برساند؟

آیا دیده اید مادری با فرزند در شکم، با هزارن هزار آرزو در خاک و خون بغلتد. شنیده اید سوغات اشقیای بعث و منافقین کوردل اعضاء بدن مردمان شهید این سرزمین برای گرفتن پاداشی از صدام بود! به راستی فهمیده اید فهمیده ما در ایلام نه 13 سال ، بلکه 12 سال بیشتر نداشت؟ او همه چیز را بی شک فهمیده بود او راه بهشت را نه در 12 سالگی که بسیار قبل تر از آن یافته بود.

چه فرزندانی که از شکم مادرانشان جانباز به دنیا آمدند و هنوز هم میراث دار سالهای جنگ و شهادتند. با هزار درد و بیماری و التیامی که انگار نشانی زخمهایشان را گم کرده است.

به راستی می دانید در جای جای ایران اسلامی همیشه خانواده ها نگران سلامتی رزمندگانشان بودند اما در سرزمین ایلام این رزمنده ها بودند که برای سلامتی خانواده هایشان دعا می کردند. زیرا تک تک زنان و مردان و کودکان در متن واقعه پاسدار حریم آن دیار بودند. آنجا همیشه فتح المبین است، همیشه عاشورا و محرم همیشه کربلاست، آنجا موضوع انشای کودکان همیشه والفجر است.

تشییع شهدا در همه جای ایران عزیز با حضور پرشور مردم و در میادین مرکزی شهرها به بدرقه ای تاریخی مبدل می شد اما در ایلام به دلیل حملات همیشگی دشمن شهیدان چون مادرشان فاطمه الزهرا (س) شبانه و غریبانه دفن می شدند و کمتر کسی تشییع شهیدی را در آنجا به خاطر دارد.

آری سرزمین کوچک ایلام زادگاه بزرگ مردمانیست که در سراسر سالهای حماسه و شهادت و بزرگی عظمت خویش را به تمام دنیا نشان دادند، آنجا که تمام خانه هایشان برای رزمندگان ایستگاه صلواتی بود.

بزرگترین مرز مشترک با دشمن در جنگ تحمیلی به بزرگی و شجاعت مردمان این دیار افزود و آنان با درک عمیق این حقیقت در راه حفظ این مرز عزیز جانفشانیها کردند و می کنند.

هرچند از امکانات محرومیم اما در هیچ شرایطی وفاداری خود را به نظام مقدس اسلامی از یاد نبرده، نمی بریم و نخواهیم برد


[ شنبه 90/7/2 ] [ 7:49 عصر ] [ امیر زینلی ]

قصه عشق را باید با غروب بود تا دانست و با هوای ابری پاییزان و با مرغی که به ناچار پشت میله های بی احساس قفس نغمه سرایی می کند. ماجرای غم انگیز ما را در محفل شمع و پروانه بایستی شنید و با لبخندهایی پیوند خورده با اشک و در آه سوزان شنهای داغ دیده ... باز دلم هوای شلمچه کرده است .

باز از فرسنگها راه بوی عطر خاکریزهایش مستم می کند . باور کنید خودم هم دیگر خسته شده ام . همین که می آیم نفسی بگیرم و با شهر بسازم ، همین که می آیم آرام آرام با زندگی روزمره دست اخوت دهم ، نمی دانم چه می شود که درست هنگام هنگامه ، آنجا که می روم تا فتحی دیگر در بودنم را رقم بزنم ، به سراغم می آیند .

خدایا چاره ای ... درمانی ... راهی ... خودم هم خوب می دانم که یک بیابان و چند خاکریز و یک غروب نمی تواند اینچنین هستی ام را به بازی بگیرد . که بیابان بسیار است و خاکریز مشتی خاک و غروب کالایی که همه جا یافت می شود ... آری !

جنگ تحمیلی

آری ! آنچه عنان وجودم را در کف دارد ، ارواح بلندی است که از مشتی خاک ، شلمچه ساخته اند . قربان آن ستونی که نیمه های شب پیچ و خم خاکریزها را به آرامش حرکت ابرها طی می کرد . قربان آن اشکی که در پرتو منورهای عشق با لبخند ، عقد اخوت می خواند .

قربان آن انگشتی که وقتی برماشه بوسه می زد ، تمام کائنات بر آن بوسه می زدند . قربان آن نمازی که در سنگر شروع می شد و در بهشت به اتمام می رسید . ای مردم ! به حرم پاک امام قسم ، وقتی « بخشی » در کنج خاکریزی آرام گرفته بود ، تا ساعتها نمی دانستم که خواب است یا شهید گشته ، وقتی می گویم بخشی ، شما قلم بردارید و هر آنچه از خوبی می دانید بنویسید ، آنگاه چهره معصومش بر صفحه ظاهر می شود .

ای شهیدان ! گمان می کردیم گذشت زمان ، هوای سرزمین پاکتان را از ذهنمان خواهد زدود . اما داغ فراق شما روز به روز بیشتر آبمان می کند . ای مردم ! وقتی « برقه ای » تیر خورد ، تا لحظه آخر می خندید .. به خدا قسم می خندید . . من با همین چشمانم دیدم .

وقتی می گویم « برقه ای » ، شما پاکی را یک روح فرض کنید و کالبدی به نام سید رضی الدین برقه ای را برایش بپوشانید . ای مسلمانان ! به خداوندی خدا قسم « لطیفیان » در آخرین کلماتش با بچه ها شوخی می کرد . بروید از شلمچه بپرسید و وقتی می گویم لطیفیان ، شما جدیت و مردانگی را بگیرید و برایش اندام بسازید .

ای شهیدان! هنوز هم که هنوز است ، هر آب خنکی که می نوشیم ، به یاد لبهای خشکیده تان در شلمچه ، اشک می ریزیم. هنوز هم که هنوز است ، هر وقت غذا می خوریم پیش از آن با خاطره های شیرین شما دعای سفره می خوانیم .

هنوز هم که هنوز است تنها افتخارمان این است که روزی با شما بودیم . خوشحالم که هنوز با کسانی رفت و آمد دارم که چون خودم داغ دیده و تنهایند . خوشحالم که هنوز وقتی غروب می شود ، هر جا که باشم مرغ خیالم پر می گیرد و بر بام احساس می نشیند و به یاد سنگرهای خون آلود برای دلم نغمه سرایی می کند .

 

ای مردم ! ما همه خواهیم رفت . شما می مانید و راه ...

تو را به جان امام نگذارید یاد امام و جبهه ها از دلها زدوده شود ...


[ شنبه 90/7/2 ] [ 7:42 عصر ] [ امیر زینلی ]
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : علی حسنی نیا[4]
نویسندگان وبلاگ :
امیر زینلی
امیر زینلی (@)[91]


پیوندهای روزانه
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 55625